گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 15
مدعیان مهدویت در نهضت هاي سیاسی - اجتماعی








محمدحسن رجبی به اعتقاد شیعیان و اغلب دانشمندان و علماي اهل سنت و نیز بر اساس واقعیت تاریخی، پس از رحلت پیامبر
اسلام، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، و بویژه پس از شهادت مولاي متقیان امیر مؤمنان، علیه?السلام، اسلام از مسیر اصلی و مستقیم خود
خارج شد و تعصبات نژادي و اشرافیت ایرانی و رومی، دربار خلفاي مسلمان را فراگرفت و روز به روز جامعه اسلامی از شعائر
اسلامی فاصله گرفت و عدالت اجتماعی رخت بربست و تفاخرات قومی و مذهبی به دنبال آن تبعیض?هاي اجتماعی، سراسر جامعه
اسلامی را فراگرفت. رهایی از ظلم و جور حکام ستمگر بظاهر مسلمان و بازگشت به دوران بی?آلایش و معنوي و مساوات اسلامی
صفحه 20 از 63
صدر اسلام، آرمان همه دردمندان مسلمان از عالم و عامی بود، اما واقعیت آن بود که پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، رحلت کرده
بود و جامعه اسلامی به دلیل سالها و قرنها دوري از زمان رسول اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، احیاي آن دوران محال می?نمود، ولی
خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضت?هاي سیاسی - اجتماعی در جهان اسلام
بوده است. در این میان، شیعیان به دلیل اعتقاد به ظهور امام دوازدهم، حضرت مهدي، عجّل?اللَّه?تعالی?فرجه، که از نسل پاك
پیامبر و منجی دین و آیین اوست، این آرمان را نه یک رؤیا، بل واقعیت می?دانسته و دوران سیاه ظلم و شقاوت ستمگران را
ناپایدار و زودگذر می?پنداشته و با امید به ظهور آن امام همام و پیروزي وي بر ظالمان، در انتظار گرفتن انتقام مظلومیت خود و
می?کردند و آلام خود را تسکین می?دادند. انتظار در تاریخ شیعه و اسلام، صفور و جلوه?هاي » فرج « همنوعان خویش، آرزوي
گوناگونی داشته که در این مقال به اجمال اشاره می?شود: 1- انتظار توأم با صبر پس از حملات ویرانگرانه و وحشیانه کافران
مغول به ایران، و حاکمیت یافتن آنان به جان و مال و ناموس مردم، شیعیان نشانه?هاي ظهور را نزدیک می?دیدند. یاقوت حموي،
مورخ معروف قرن هفتم می?نویسد که در سالهاي نخست حمله مغول، در شهر کاشان - از کانون?هاي عمده تشیع در ایران -
مردم شهر، هر روز هنگام سپیده?دم، از دروازه خارج می?شدند و اسب زین کرده?اي را با خود می?بردند تا حضرت مهدي،
علیه?السلام، در صورت ظهور بر آن اسب سوار شود. 1 در زمان فرمانروایی سربداران نیز نظیر همین عمل در شهر سبزوار - که
یکی از مراکز تشیع شمرده می?شد - معمول بوده است و به طوري که میرخواند در روضۀالصفا می?نویسد: هر بامداد و شب، به
انتظار صاحب?الزمان، علیه?السلام، اسب کشیدندي. حسام?الدین محمدبن حسام کوهستانی که روستایی شاعرپیشه بود و دیرتر از
عصر یاد شده می?زیست و در حدود 875 ق. درگذشت، منظومه?اي به نام خورشیدنامه، در مدح امیر مؤمنان و امام عصر،
2- ادعاي مهدویت برخی از آگاهان با اطلاع از نارضایی عمومی جامعه و اعتقاد عموم شیعیان به علیهماالسلام، تألیف کرده است. 2
ظهور امام زمان، علیه?السلام، ادعاي مهدویت نمودند تا با بسیج عمومی و غلیان احساسات پیروان خود، بساط ظلم و ستم را
برچینند. برخی نیز اعتقادات و احساسات پاك مردم را ابزاري براي کسب قدرت خود نمودند. در سال 665 ق. قیام بزرگ مردم
فارس، تحت رهبري شیخ شرف?الدین - که خود را مهدي خوانده بود - به وقوع پیوست که بشدّت سرکوب شد. در سال 845 ق.
3نیز قیام مشابهی در خوزستان ایجاد شد که در رأس آن سید محمد مشعشع که از شیعیان افراطی (غالی) بود، قرار داشت. وي خود
ظهور امام غایب می?خواند و پیشگویی می?کرد که وي بزودي ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روي زمین برقرار » مقدمه « را
10 نفر در زیر لواي او گرد آمدند و در محلی بین حویزه و شوشتر، علم عصیان / خواهد شد. به گفته یکی از مورخان، حدود 000
برافراشتند و امیران و فئودالهاي محلی را از میان بردند. قیام آنان موجب نگرانی امراي فارس گردید. از اینرو لشکر فارس به قصد
او بودند و مرگ را بر زندگی ترجیح می?دادند، مردانه پایداري کردند و لشکر » فدایی « ، سرکوب وي آمد اما چون پیروان مشعشع
فارس شکست خورد. 4 گذشته از شیعیان امامیه (اثنی عشریه) و سرزمین ایران، نهضت?هاي سیاسی - اجتماعی متعددي توسط
شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهاي وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشته?اند که غالباً از
پایگاه اجتماعی نیرومند و حمایتهاي وسیع مردمی برخوردار شدند که باختصار به آنها اشاره می?شود: 1- عبداللَّه بن میمون (م.
اسماعیلی نایل شد و از طرف امام مستور (امام زمان)، در خوزستان دعوت و » داعی « 251 ق.)، از اعراب خوزستان بود. وي به مقام
تبلیغ می?کرد. او ناگزیر پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهی جست و سپس به سلامیه (در سوریه) گریخت و در آنجا به تبلیغ
پرداخت و مبلغانی به اطراف گسیل کرد. آنان به مردم می?گفتند که بزودي امام مستور (صاحب?الزمان)، مهدي موعود، ظهور
خواهد کرد. 2- در فاصله قرنهاي سوم و چهارم هجري در سوریه (شامات)، داعیان اسماعیلی شایعاتی منتشر کردند که مهدي،
علیه?السلام، ظهور کرده و همان عبیداللَّه، امام اسماعیلی است که نامش تا آن اواخر مستور بوده است. مسلم است که عبیداللَّه
خواست از قرمطیان در عراق و سوریه استفاده کرده، قدرت را در دست گیرد. وي در سال 287 ق. در رأس قیام سوریه قرار گرفت
صفحه 21 از 63
و پس از سرکوب قیامش همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت خاطره دوران کوتاه و طلایی صدر اسلام، آرمان
اجتماعی همه مصلحان و رهبران نهضت?هاي سیاسی - اجتماعی در جهان اسلام بوده است. سپرد و در میان لعنت و نفرین ایشان به
مصر گریخت ( 289 ق.) و از آنجا راهی مغرب (مراکش) شد. مدتها بود که در مغرب، وقایع سیاسی بسیار مهمی جریان داشت. در
سال 282 ق. از مرکز اسماعیلی سلامیه، مبلّغی جدّي و بلیغ به نام ابوعبداللَّه شیعی - که اصلًا از سرزمین یمن بود - بدانجا گسیل
شده بود. وي نخست محتسب بصره بود و پس از آن به اسماعیلیه پیوسته بود. او در تونس از نارضایی بربرها از سیاست داخلی
184 ق.) استفاده کرد. بربران در 297 ق. قیام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند. ابوعبداللَّه در - دودمان محلی اغالبه ( 297
نامیده شد. 3- در فاصله قرن هاي » مهدي « اوایل زمستان 298 ق. در شهر رقاده به سمت امامت و خلافت، اعلام، و امیرالمؤمنین و
» صاحب?الظهور « سوم و چهارم هجري، رهبران قیامهاي قرمطی یعنی حمدان قرمط و عبدان گویا، از طرف رئیس پنهانی فرقه که
نامیده می?شده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل می?کردند. پس از تأسیس دولت قرمطیان در بحرین ( 286 ق.) که مرکز آن
یا رئیس مخفی فرقه به آنجا گسیل شده بود، در رأس » صاحب?الظهور « شهر لحسا بوده، ابوسعید حسن الخبابی که گویا از طرف
آن قرار گرفت. وي عملاً در حکومت خویش کمال استقلال را داشت. 4- محمد بن عبداللَّه تومرت، معروف به مهدي اهرعی،
مکنّی به ابوعبیداللَّه، که اصل او از جبل?السوس در انتهاي مغرب (مراکش) بود به سرزمینهاي شرقی سفر کرد و به عراق رفت و از
ابوحامد محمد غزالی و دانشمندان دیگر دانش آموخت و به زهد و پرهیزگاري و تقوا شهرت یافت. سپس به مصر و شمال افریقا
رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزید و دولت بزرگی در اوایل قرن ششم تأسیس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت یافت. 5
-5 عباس فاطمی که در اواخر سده هفتم هجري در مغرب ظهور کرد و خود را مهدي نامید و هواداران زیادي دور خود جمع کرد و
کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد لکن پیش از
6- محمدمهدي سنوسی که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادي / سیزدهم آنکه دولتی تشکیل دهد کشته شد و دعوي او پایان یافت. 6
هجري در مغرب ادعاي مهدویت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شیخ محمد در ناحیه جغبوب (جربوب)، نزدیک
واخه?سیوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا - که مقر اصلی او بود - نزدیک به 300 زاویه در بلاد مغرب دایر کرده بود که به نشر
تعالیم او می?پرداختند. وي پیش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدي منتظر بزودي ظهور خواهد کرد. و شاید پسرش باشد و
ظهور او در آخر قرن سیزدهم خواهد بود. مهدي، مردي خردمند، مقتدر و سخت?کوش بود و از کرامات مشهور او خیمه?اي
- جادویی بود که در جنگها همراه می?برد و پیروانش معتقد بودند که آن خیمه، هیچگاه از ذخایر و آذوقه تهی نمی?شود. 7
1292 ق.) از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت - 1885 م. / 1264 - محمد احمد سودانی، معروف به مهدي سودانی ( 1848
بود. وي از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد. پدرش عبداللَّه نام داشت و به قایق?سازي مشغول بود. محمد احمد به تعلیم
علوم دینی پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویی، تیزهوشی و سخنوري خود و از همه مهمتر زهد و تقواي
خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین
شرعی دعوت نمود و در سال 1881 م./ 1297 ق. که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعاي مهدویت کرد و خود را همان مهدي
منتظر، علیه?السلام، نامید. آنچه موجب دعوي محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است: الف) انتظار اکثر مسلمانان و از
آن جمله مردم سودان براي ظهور ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهاي سودان بر اینکه مهدي، علیه?السلام، از میان آنان ظهور خواهد
کرد و این عقیده خود را به روایاتی از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند می?کردند؛ ج) دریافت مالیات سنگین از مردم سودان که
همراه با فشار، آزار و توهین به مالیات دهندگان بود. حتی از زنان و کودکان سودانی، مالیات گرفته می?شد. مردم سودان سالانه
سه بار مالیات می?پرداختند. یک بار براي فرماندار، یک بار براي قاضی و یک بار براي مأموران مالیات، کشاورزان براي کشت
گندم، استفاده از آب نیل و قایقرانی در نیل نیز مالیات می?دادند و خانه?هاي کسانی که در پرداخت این مالیات?ها تأخیر
صفحه 22 از 63
تجارت پردرآمدي براي تجار سودانی بود. صدها ،» برده « می?کردند سوزانده می?شد؛ د) خرید و فروش مردم سودان به عنوان
هزار نفر از جوانان سودانی به عنوان کارگر و خدمتگزار به قیمت نازلی خریداري شده و با قیمت گزافی فروخته می?شدند و به
کارهاي شاق و طاقت?فرسا در سرزمینهاي دوردست می?پرداختند. مأموران دولتی از تجار برده، مالیات گزافی می?گرفتند و پس
از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، مالیات مطالبه می?کردند. وقتی دعوت محمد احمد سودانی گسترش
یافت، تجار ناراضی سودانی دعوت او را لبیک گفته و در تقویت او کوشیدند. مهدي سودانی چند بار با نیروهاي مصري - انگلیسی
جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلی تشکیل داد. مهدي سودانی با قدرت تمام
به سازماندهی حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکري، مالی و قضایی تقسیم کرد و فرماندهی لشکر را به
خلیفه خود، عبداللَّه تعایشی سپرد. او از طریق اخذ زکوة، فطریه و عشریه کشور را اداره می?نمود و در اجراي شریعت سختگیر بود.
8- و او پیش از مرگ در 21 ژوئن 1885 ، عبداللَّه تعایشی را به جانشینی خود برگزید و از همگان خواست تا با او بیعت کنند. 7
بالاخره در ایران نیز در سال 1262 ق. یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی به نام سید علی?محمد شیرازي خود را نماینده (باب) امام
زمان، علیه?السلام، دانست و پس از اینکه گروهی به او گرویدند، دعوي مهدویت کرد. علما با ادعاي پوچ او مخالفت نمودند. و با
فشار آنها در جلسه مناظره شرکت کرد اما از پاسخهاي اولیه درماند و پس از آنکه چوب مفصلی خورد توبه کرد و آزاد شد اما بار
دیگر دعوتش را ادامه داد و سپس دستگیر و در قلعه چهریق زندانی گردید. پیروانش با حمایت سفراي روسیه و انگلستان در گوشه
و کنار کشور شورش ضد دولتی به راه انداختند. اما این شورشها با هوشیاري و مقاومت مردم و همکاري قشون دولتی سرکوب
گردید و باب نیز اعدام شد. بدین ترتیب دعوي باب که می?رفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگی و نهایتاً تجزیه بکشاند در
پی?نوشتها: 1. به نقل از: اي. پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه <" color="-CC0000 نطفه خفه گردید. 8
3. همو، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، . 2. همان، ص 16 . کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ سوم، 1351 ، ص 15 و 16
4. همان، ص 380 و 381 و نیز رجوع شود به کتاب مشعشیان، نوشته احمد کسروي. 5 و . تهران، پیام، چاپ چهارم، 1354 ، ص 373
7. براي اطلاع بیشتر از شرح حال مهدي سودانی رجوع .61- 6. جرجی زیدان، مشاهیرالشرق فی?القرن التاسع عشر، جزء اول، ص 63
61 ، تاریخ سودان. 8. براي اطلاع از دعاوي باب، رجوع شود به فتنه باب، نوشته اعتضاء السلطنه که کمی - شود به منبع فوق، ص 115
پس از رفع آن فتنه نوشته است.
حماسه دینی در ادب پارسی- 3
پرداخت راجی کرمانی » حمله حیدري « سیدعلی کاشفی خوانساري 2. راجی کرمانی از جمله شاعرانی که پس از باذل به سرودن
بود. حمله حیدري راجی پس از باذل معروفترین حمله حیدري در ایران است. نام کامل راجی ملابمانعلی کرمانی بود که در شعر به
به معناي امیدوار) تخلص می?کرد. در مورد زندگی او اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. اما در میان مردم افسانه?هایی ) » راجی «
نام داشت و از زردشتیان کرمان بود. (او را از مانویان هم دانسته?اند که با توجه به » بمانی « درباره او وجود دارد. می?گویند که او
زمان زندگی او بعید است که صحیح باشد) نام قبلی او را؟؟؟؟ هم گفته?اند. می?گویند به بیماري غیر قابل درمانی دچار
می?شود. روز عاشورا او را که در حال مرگ بوده در مسیر دسته?هاي عزاداري قرار می?دهند. او می?گرید و بیهوش می?شود و
و همین سبب شفاي او می?شود. او مسلمان » بمان « : در عالم خواب مولا علی، علیه?السلام، را می?بیند که به وي می?فرمایند
را برمی?گزیند. همچنین می?گویند او جذام داشته و از شهر رانده شده بوده است. در روز عاشورا » بمانعلی « می?شود و نام
دسته?اي از عزاداران که راهی مسجد صاحب?الزمان در دامنه کوههاي سیدحسین در اطراف کرمان بوده?اند با او برخورد
می?کنند و ادامه ماجرا همان گونه است که ذکر شد. مهدي قلیخان هدایت که خود در شهرت یافتن کتاب راجی مؤثر بوده گرچه
صفحه 23 از 63
راجی کرمانی، « : تأکید می?کند که او پیشتر زردشتی بوده اما اشاره?اي به این معجزه ندارد. او در مجمع?الفصحا نوشته است
اصلش از زردشتیان ایران و ساکن کرمان بوده بواسطه سعادت فطري، ذوق اسلام یافت و به خدمت علما و عرفاي کرمان شتافت،
بمانعلی نامش دادند و دیده جانش را به نور ولایت شاه اولیا گشادند. طبعش موزون و شایق به مداحی ولیّ حضرت بیچون گردید.
لغتنامه دهخدا هم با 1 استناد به مجمع?الفصحا »... غزوات و واقعات حضرت رسول عربی و وحی حقیقی آن حضرت را منظوم کرد
اسلام آوردن او را ناشی از مصاحبت با عرفاي کرمان دانسته است. راجی در اشعار خود هیچ جا به زردشتی بودن و یا معجزه
مذکور اشاره?اي ندارد، فقط جایی خود را از نسل جمشید و کیقباد معرفی می?کند: که از کیست او؟ از که دارد نژاد بخندید و
پاسخ چنین داد، یاد که این رند نیک اختر نیک پی نهالی است از باغ جمشید و کی ولیکن نه جامش از این می پر است که از دوده
کیقباد و کی است شده در دو گیتی از آن کامیاب که گردید خاك ره بوتراب آنچه دیگر درباره زندگی شخصی او نقل شده
اشتغال به حرفه شالبافی قبل از شاعري و مسافرتهاي متعدد او به عتبات عالیات و مشهد مقدس است. 2 گفته?اند که راجی بجز
حمله حیدري دیوان اشعاري هم داشته است که حاوي قصاید و غزلیات و سایر انواع شعر بوده و قسمتی از آن را هم شخصی به نام
سیدمحمد نور یزدي کتابت کرده بوده و قسمت دیگر به خط خود او بوده است. این دیوان در اواخر قرن سیزده در اختیار نوه
دختري راجی که از نانوایان کرمان بوده قرار داشته اما امروز هیچ اثري از آن در دست نیست. البته راجی 3 خودش اذعان دارد که
پیش از شروع این کتاب شاعر حرفه?اي نبوده است: سخن گستري داشتم در نهان ولیکن نبودم سر داستان البته کتابهاي دیگري به
نام دیوان راجی شناسایی شده که هیچ?کدام متعلق به او نیست. از آن جمله است دیوان راجی که از راجی تبریزي یکی از شاعران
اواخر قرن سیزده است که به سال 1293 فوت شده و طبق ثبت?الذریعه نسخه?اي از آن در سال 1313 ق. چاپ شده است. همچنین
کتاب خطی دیگري به نام دیوان راجی در کتابخانه مسجد گوهرشاد وجود دارد که به سال 1303 ق. سروده شده بود و بیشتر مدح
شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی و دیگر پیشوایان شیخیه بوده است. راجی حمله حیدري را به تقلید از شاهنامه فردوسی و
حمله باذل سرود. البته تا آنجا که حقیر جستجو کردم او هیچ اشاره?اي به نام باذل و دیگر سرایندگان حمله حیدري پیش از خودش
نکرده است. تاریخ آغاز به سرایش حمله حیدري 1220 ق. بوده است. ز تاریخ هجرت هزار و دویست چو بگذشت از سال و افزود
بیست به تاریخش از عقل شد جستجو به تاریخ او گفت تاریخ گو به تاریخش از خضر جستم نشان به تاریخیم گفت و تاریخ دان
راجی تا زمان مرگ خود به سرودن حمله حیدري مشغول بوده است. منزوي در جلد چهارم فهرست نسخه?ها مرگ راجی را بین
1237 تا 1241 ق. دانسته است و در دائرةالمعارف تشیع جلد ششم آمده که او تا حدود سال 1240 ق. زنده بوده است. به این
ترتیب حمله 4 حیدري راجی تماماً در دوره فتحعلیشاه سروده شده است. بعید نیست که جنگ اول ایران و روسیه و احساسات
سلحشورانه عمومی هم در این کتاب دخیل افتاده باشد. منظومه حمله حیدري در قالب مثنوي و در بحر متقارب مثمن مقصور
(محذوف) سروده شده است. اگر حمله حیدري باذل بیشتر همراه با وقایع مربوط به پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، پیش می?رود
حمله حیدري راجی بیشتر متوجه ماجراهاي علی، علیه?السلام، است. کتاب راجی برخلاف منظومه باذل که با مبعث پیامبر آغاز
می?شود تا تولد امیرالمؤمنین، علیه?السلام، آغاز می?شود و؟؟؟؟؟؟؟ به شرح اتفاقات مختلف می?پردازد. او با ستایش خداوندي
آغاز می?کند و پس از ساقی?نامه?اي به ترتیب به گفتگوي رسول خدا، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، با فاطمه بنت اسد،
سلام?اللَّه?علیها، مدح مادر مولا، وصف اعجاز امیرالمؤمنین، تولد مولا در بیت?اللَّه، آوردن مهد امیر، علیه?السلام، به خانه کعبه و
سرنگون شدن بتها و... می?پردازد. همچنین ماجراي ازدواج پیامبر به تفصیل آمده است. کتاب همراه با تاریخ اسلام پیش می?رود
به طور مفصل به بعثت، شعب ابی?طالب، معراج، هجرت، ازدواج مولا، علیه?السلام، و حضرت زهرا، علیهاالسلام، جنگ بدر،
جنگ احد، احزاب، خیبر، فتح حرم، موته، مباهله، حدیث کسا، حجۀالوداع و غدیرخم و رحلت پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله،
می?پردازد. او پس از رحلت پیامبر با یک پرسش تاریخی ادامه ماجرا را از به خلافت رسیدن مولا، علیه?السلام، پی می?گیرد و
صفحه 24 از 63
پس از ذکر به مسند نشستن مولا به جنگ جمل و جنگ صفین می?پردازد. در این کتاب اشاره?اي به وقایع پس از حکمیت،
جنگ نهروان و شهادت مولا نشده است. گفتنی است شاعر در جاي جاي کتاب در هنگامی به شرح غزوات می?پردازد به
مناسبتهاي مختلف گریزهاي طولانی به واقعه کربلا دارد و مثلًا به طور کامل به شرح داستان قاسم?ابن الحسن، علیه?السلام، داستان
بی?بی?شهربانو، شهادت امام حسین، علیه?السلام، و اسارت حضرت زین?العابدین، علیه?السلام، پرداخته است. ظاهراً اصل این
کتاب شامل چند کتاب پراکنده به شرح زیر بوده است: مقدمه تولد حضرت امیر، کتاب اول واقعه بدر کبري، کتاب دوم داستان
غزوه احد، کتاب سوم غزوه احزاب، کتاب چهارم غزوه خیبر، کتاب پنجم غزوه فتح حرم، کتاب ششم داستان حجۀالوداع، کتاب
هفتم بر مسند خلافت استقرار یافتن امیرالمؤمنین به همین دلیل است که هر کتاب ساقی?نامه?ها، مدایح و شرح حال مستقل دارد.
چون درگذشت و نواب شاهزاده شجاع?السلطنه میرزا به ایالت کرمان رسید، وقتی به حسب ...« : هدایت نیز به این نکته اشارت دارد
تقدیر به خدمتی، فقیر، بدان ولایت افتاد و اشعار او را شنید و به جمع آن ترغیب کرد. مولانا محمد هاشم?بن ملالطفعلی که در
خدمت شاهزاده وکیل وظایف علما بود در این باب اهتمامی کرد، میرزا مظهر کرمانی متصدي جمع و ترتیب آن متفرقات شد و در
در دائرةالمعارف تشیع هم »... این دولت ابدمدت [منظور حکومت ناصرالدین شاه] آن مثنوي را به قالب طبع درآوردند و تعدد یافت
آمده که راجی پیش از نظم نهایی کتاب درگذشت. حمله حیدري راجی حدود 30000 بیت است (هدایت به اشتباه آن را 20000
دانسته است) و حجم آن 5 بیش از کتاب باذل است. این منظومه چنین آغاز می?شود: به نام خداوند داناي فرد که از خاك آدم
پدیدار کرد ز صلصال ناچیز آدم کند به بزم قبولش مکرم کند یکی گوهر تابناك آورد که از نور او آب و خاك آورد ابیات
پایانی کتاب هم چنین است: چه گویم ز کار سپهر بلند که رازش ندانست هیچ ارجمند مر او را ز هرگونه?اي کجرویست در این
پرده هرگونه جادوگریست به داور همه قهر و کین آورد فسون با جهان?آفرین آورد ندانم از این گردش روزگار ز کردار وارون
ناپایدار او مکرر تخلص خود را ذکر کرده است: که راجی که مدحتگري کار اوست ثنا و ستایش سزاوار اوست و یا: که بادا
هزاران هزار آفرین به راجی ز نزد جهان?آفرین و یا: خدا را به ما گوي راجی کجاست که از صوت او جان ما در نواست او بارها به
ستایش سخن خود پرداخته است: ز جامم خورد عنصري می مدام از این می برد نشئه جامی به جام و یا: سمند سخن زیر زین آورم
جهان را به زیر نگین آورم به تیغ زبان پهلوانی کنم بدین تیغ کشور ستانی کنم او در چند جا خود را برتر از فردوسی معرفی
می?کند اما تقلید او از شاهنامه بسیار آشکار است و گاهی خود نیز به آن اعتراف کرده و به تعظیم فردوسی پرداخته است:
سخنگوي فردوسی پاکزاد که او از سخن در جهان داد، داد ندیده دو بیننده چرخ پیر چو گفتار او گفته?اي دلپذیر به اهل سخن
هست او اوستاد چو او اوستادي ز مادر نزاد سخن را از او پایه آمد بلند ز گفتار او شد جهان ارجمند دگر هر که را در سخن
گفتگوست همه بنده?اند و خداوند اوست به خاك درش کمترین بنده?اند و زان بندگی نیز شرمنده?اند نیامد به دوران بمانند او
نباشد چو او در سخن راستگو سخن را بیامد از او جان به تن همه نطق شد او روان در سخن چنین پایه?اش در سخن شد بلند که بر
درگه ایزدي شد پسند به درگاه او من کمین بنده?اي شب و روز از آن مدح گوینده?اي در آن بارگاه من کمین خاك راه یکی
ذره در خاك آن بارگاه ز کار وي این نامه آراستم یکی کاخ شاهانه پیراستم که تا عالم است و زمین و زمان از این نامه نامم بود
در جهان راجی این کتاب را به درخواست ظهیرالدوله حاکم قاجار سرود و آن را به او تقدیم کرد. محمد ابراهیم?خان ظهیرالدوله
قاجار برادرزاده آقامحمدخان سرسلسله قاجار و پسرعموي فتحعلیشاه بود. پدرش مهدي قلی?خان نام داشت و خودش از سال 1218
تخلص » طغرل « تا 1240 هجري حاکم کرمان و سرحددار بلوچستان بود. او حاکمی دیندار و اهل شعر و ادب بود و خود به
می?کرد. حاجی محمد کریم?خان قاجار رئیس شیخیه کرمان فرزند او بوده است و راجی در جاي جاي کتابش به مدح ظهیرالدوله
پرداخته است. شاعري خود را مدیون او می?داند. او را عاشق مولا، علیه?السلام، توصیف می?کند و می?گوید به حکم او از
مدح?گویی پادشاهان و حکمرانان اجتناب کرده و به مدح مولا، علیه?السلام، مشغول شده است. راجی همچنین در ابیاتی
صفحه 25 از 63
ظهیرالدوله را از محمود غزنوي قدرشناس?تر معرفی می?کند و به توصیف آباري و عدالت او در کرمان می?پردازد. راجی در
جاي جاي منظومه?اش به مدح مولا، علیه?السلام، می?پردازد و می?گوید: برد رشک کوثر ز شعر ترم که مدحت?گر ساقی
کوثرم چو با مدح او هر زمان همدمم به مدحش بهر دم مسیحا دمم براي آشنایی بیشتر با این کتاب ابیاتی را که به وصف کندن در
قلعه خیبر توسط مولا می?پردازد نقل می?کنیم: غضنفر از آن کار شد خشمگین روان شد سوي در آهنین خروشید گفتا که اي
بدگهر من اکنون در حصن سازم سپر بگفت این کلام و بیازید دست به نه چرخ گردون درآمد شکست بر آن در یکی حلقه بفد
استوار چو در گوش عرش برین گوشوار چنان با دو انگشت او را فشرد که یکباره خاك زمین باد برد به آن حلقه چون دست کرد
آشنا ز نفه حلقه چرخ گردون گذشت چو در حلقه در برآورد دست درافتاد در حلقه مد شکست بر آن حلقه چون دست آن شه
رسید شد از حلقه کفر ایمان پدید بلرزید بر خود زمان و زمین فرو ریخت سوي یمن خاك چین به گردش درآمد زمین و سپهر به
هفتم زمین ساخت بنگاه مهر قرین گشت در چرخ ماهی به ماه به سوي ثریا ثري جست راه از او در دو عالم تزلزل فتاد به نه بام
افلاك غلغل فتاد چو زلف بتان ختن شد زمین پریشان و آشفته و پر ز چین ز بس آب از ساوه بر فارس ریخت همه باد از آتشکده
پارس ریخت ز بام حرم سرنگون شد منات به بابل فتادند عزي و لات به طاق مدائن درآمد شکست به یکباره شد زند و پازند پست
شد این نه خم چرخ چون یک سبو حوادث به چوگان زد این هفت گو به یک ذره گردید هر نه فلک یکی گشت جاي سما و
سمک در علم در از کف کفر کند پس آنگه سوي آسمانش فکند چنان شد به بالا در آهنین که شد حلقه گوش عرش برین عیان
گشت بر چرخ ماه دگر بشد رشگ خورشید زرینه در ز بالا درآمد دگر سوي پست برآورد دست خدا باز دست گرفت آن در
آهنین در زمان فکندش دگرباره بر آسمان ز پستی به سوي بلندي فکند پسندید داراي پست و بلند چنان شد بلند آن در آهنین که
شد از شرف فرش عرش برین در آهنین را شه نامدار به بالا فکند و گرفتش سه بار بیفکند و شد آن در از جا روان برآمد ز کون و
مکان الامان بزرگان آن دژ اسیر آمدند به دستش همه دستگیر آمدند همه سر نهادند بر خاك پست همه گشته از کفر یزدان
پرست... از معروفترین ابیات راجی که هنوز هم گهگاه در مجالس روضه خوانده می?شود دوبیتی است که در وصف سیدالشهدا
سروده است: خدا گوي، سوي خدا تاختند خداوند کشتند و نشناختند به خون خداوند شستند دست خداوند گویان و یزدان پرست
هاي فراوان منظومه اوست. البته منظومه?هاي حماسی قبلی همچون حمله باذل و » ساقی?نامه « یکی از ویژگیهاي کتاب راجی
دیگران هم ساقی?نامه سروده?اند اما تعداد ساقی?نامه?هاي کتاب راجی بسیار بیشتر است. در این کتاب 24 ساقی?نامه در
قسمتهاي مختلف آمده که بلندترین آنها در آغاز واقعه بدر کبري است که مجموعاً 212 بیت است و کوتاهترین آنها روانه شدن
نام » در تعریف ساقی?نامه « حضرت علی، علیه?السلام، است به جنگ که 9 بیت می?شود. اولین 6 ساقی?نامه کتاب 69 بیت است و
دارد. این ساقی?نامه?ها مجموعاً 1224 بیت از کتاب را شامل می?شود و این جدا از مدایحی است که در پایان ساقی?نامه?ها
از این جهت او باید جزو ساقی?نامه سرایانی به حساب آید که ساقی?نامه?هاي طولانی سروده?اند، یعنی در ردیف « . آمده است
7 کوتاهترین ساقی?نامه راجی چنین است: مغنّی! کجایی؟ به بالا » کسانی چون طغراي شهدي، ظهوري ترشیزي، امیري تهرانی
درآي به یک ره سراسیمه از جا درآي بیا رخت عنبر به دریا فکن سر دلق مینایی از پا فکن چو رندان و مستان ساقی پرست به رقص
آي و مستانه زن پا و دست که آمد سواري به میدان جنگ که بر وي مکان و زمان است تنگ به طراح این هفت پرگار گو به
معمار این چرخ دوّار گو زمین را بیفراش فرشی دگر بنا کن در این عرش عرشی دگر روان شد چو او سوي میدان کین ببالید از آن
سو زمان و زمین که در زیر او عرش گردید فرش چو گویی به میدان او فرش و عرش همه قدرت کردگار جلیل عیان دید از
قدرتش جبرئیل عاقبت کار راجی راجی با حمایت ظهیرالدوله و پس از سرودن حمله حیدري شهرت و موقعیتی خاص یافت.
ظهیرالدوله راجی را به عنوان یکی از عجایب اربعه کرمان به فتحعلیشاه معرفی می?کند و از قدرت قریحه و بدیهه?سرایی او
در سرودن شعر چنان مهارت داشت و طبعش به اندازه?اي روان و وقّاد بود که چشمهاي خود را « تعریف می?کند. می?گویند او
صفحه 26 از 63
می?بست و فی?البداهه حماسه مذهبی خود را می?سرود و در این شیوه به چنان شهرتی از شاعري و حسن ذوق رسیده بود که وي
8 می?گویند وقتی ظهیرالدوله، راجی را به حضور فتحعلی?شاه برد، پادشاه که ». را فردوسی ثانی و حکیم کرمانی می?خواندند
در جهان « : خود به شعر علاقه داشت و خاقان تخلص می?کرد، بدیهه?سرایی او را آزمود و از او خواست به این مصرع پاسخ بگوید
راجی در باورهاي عامیانه مردم » حسن او دارد که یوسف آفرید « : و راجی بی?درنگ پاسخ داد » چون حسن یوسف کس ندید
زره بر تن شاه دین گشت « : جایگاهی خاص یافت. مثلًا از مردم کرمان نقل شده است که ملابمانعلی روزي این مصرع را سروده بود
جوانی سبزپوش به او برخورد و گفت: » طاق?علی « اما نمی?توانست بقیه آن را بسراید. هنگام غروب در دامنه کوههاي » راست
بمانعلی ظاهر پس از 9 بازگشت از سفر تهران و دیدار پادشاه از دنیا رفت. » دنباله را چنین بگو: ز هر حلقه?اش صوت داود خاست «
او را در محلی پشت مسجد جامع کرمان مشهور به قدمگاه به خاك سپردند و از یادها فراموش شد. آن چنان که سالها محل مرقد
وي خاکریزگاه عمومی بود تا سرانجام روزي به همت شیخ محمود افضل خاك و خاشاك پشت مسجد را برداشتند و سنگ قبر او
را یافتند. آن مقبره را مرمت کردند و ملا اسداللَّه نامی را به قرآن خوانی آن گماشتند. در دهه?هاي اخیر هم این قبر به همت
افرادي به نامهاي شیخ علی?اصغر صالحی و سید محمدرضا مدنی تعمیر شد و خیابان جدیدالاحداث جنب مسجد جامع و مزار
نامگذاري کردند. 10 کتاب راجی در اولین سال حکومت ناصرالدین شاه ( 1264 ق.) چاپ سنگی شد و » راجی « ملابمانعلی را به نام
در سال 1270 ق. تجدید چاپ شد. همچنین نقل شده که در سال 1264 ق. این کتاب در بمبئی چاپ شده است. همچنین در سال
براي اولین بار چاپ سربی شد. » شرکت سهامی چاپ کتاب « 1298 این کتاب در تهران چاپ سنگی شده است. این کتاب توسط
همچنین یکبار به اهتمام رحیم مشتاقی در اصفهان به چاپ رسیده است. آخرین نسخه چاپی این کتاب سال 1337 ش. توسط
انتشارات اسلامیه در خیابان بوذرجمهري [پانزده خرداد] تهران منتشر شده است. این کتاب با 11 مقدمه کوتاهی از حاج سیداحمد
یکی از بهترین مجموعه اشعار تاریخی ...« : کتابچی مدیر انتشارات اسلامیه و گراورهایی همراه است. در این مقدمه آمده است
است... به طور حماسه سرایی سروده شده و می?توان گفت که از حماسه سرایان دیگر به حالت جامعه اسلامی مطلوب?تر و مفیدتر
است... جملات آن تمامی به حقیقت آراسته و از هرگونه اغراقات و تخیلات شاعرانه بیرون و پیراسته است و اشعار آبدار آن را
در این مقدمه همچنین ادعا شده اغلاط چاپهاي قبلی ». مرحوم بمانعلی کرمانی طبق اخبار و احادیث از خود به یادگار گذاشته است
رفع شده است. (گفتنی است ادعاهاي این نوشته درباره خالی بودن اشعار از اغراق و تخیل و مطابقت آن با اخبار و احادیث محل
اشکال جدي است) این کتاب یکبار پس از انقلاب هم توسط حاج سیداسمعیل کتابچی و اخوان (فرزندان مرحوم کتابچی) تجدید
چاپ شد. راجی پس از باذل مشهورترین سراینده حمله حیدري در ایران است. هرچند که این موضوع در خارج از ایران صادق
نیست و حمله حیدري افرادي چون باذل خراسانی، میرزا ارجمند آزاد کشمیري و... بسیار از سروده او مشهورتر است. بسیاري از
ادب?پژوهان از میان حدود ده شاعري که حمله حیدري سروده?اند تنها باذل و راجی را می?شناخته?اند. مثلًا دکتر محمدجعفر
دو کتاب به این نام یکی از باذل هروي و « : درباره حمله حیدري می?گوید »... انتخاب و انطباق منابع ادب فارسی « محبوب در کتاب
دائرةالمعارف 12 تشیع نیز تنها همین دو کتاب را ذیل این نام احصاء کرده است. جالب » یکی از بمانعلی کرمانی در دست است
تنها کتاب راجی را معرفی کرده و در آن اشاره?اي به کتاب باذل نشده است. راجی به لطف » فرهنگ معین « اینجاست که
همشهریان کرمانی?اش بیش از همه سرایندگان حماسه?هاي مذهبی مورد توجه قرار گرفته است و گمنامی و بی?توجهی عامی که
نسبت به این مادحان آل?اللَّه وجود دارد و به آن اشاره کرده?ایم در مورد او کمتر از دیگران صدق می?کند. خوشبختانه در
سالهاي پس از انقلاب دو کتاب درباره راجی منتشر شده است. یکی منتصب حمله حیدري به کوشش و با مقدمه دکتر حسین
بهزادي اندوهجراي که سال 1370 توسط نشر صدوق منتشر شد و شامل مقدمه?اي درباره راجی و گزیده و خلاصه?اي از متن
نام دارد که به قلم دکتر رضا اشرف?زاده سال 1378 توسط » نوبت زن کوي ساقی « کتاب (حدود 3000 بیت) است. کتاب دیگر
صفحه 27 از 63
و نقل کلیه » ساقی?نامه سرایی « انتشارات آیینه اندیشه منتشر شده است و شامل مقدمه?اي درباره راجی، گفتاري درباره
ساقی?نامه?هاي کتاب حمله حیدري است (بیش از 1200 بیت) همچنین در سال 1376 اداره کل ارشاد اسلامی استان کرمان و
انجمن آثار و مفاخر آن استان همایشی درباره او برگزار کردند. تأملی در منظومه راجی اگر بخواهیم ارزیابی کوتاهی درباره راجی
ارائه دهیم و مقایسه?اي کوتاه بین سروده او و منظومه باذل ارائه کنیم باید گفت که بی?گمان راجی بیش از باذل به حماسه?اش
رنگ و بوي ایرانی و شیعی داده است. باذل بیشتر حکم یک تاریخ?پژوه دقیق و بی?طرف را دارد و راجی بیشتر قصه?گویی
ایرانی است که از راهیابی باورهاي عامیانه به داستانش حتی اگر از نظر تاریخی معتبر و مستند نباشند ابایی ندارد. عناصر اغراق و
تخیل در منظومه راجی پررنگ?تراند. همین?طور تعصب شیعی و غیرستیزانه او بمراتب افزون?تر از باذل است. داستان?پردازي،
شور و لحن حماسی راجی بر باذل برتري دارد. اما سلامت زبان و صحت اسالیب شعري و لغوي در سروده بازل محفوظتر است.
نکته دیگر گرایشات عرفانی، معنوي و باطنی راجی است که گاه به غلو و مبالغه?اي می?انجامد که چندان با ظاهر شرع هماهنگ
نیست. حال آنکه باذل از این بابت مقیدتر و محتاطتر بوده است. از آنجایی که راجی چندان در قید و بند تاریخ نبوده و بیشتر قصه
داستان?گویی داشته تا نقل تاریخ به تخیل خود مجال جولان داده و از حیث ادبیّت و خلاقیّت ادبی کار او بر باذل برتري دارد. به
عبارتی در کار باذل از نظر تاریخی اصالت دارد و کار راجی از نظر قصه?پردازیی. کتاب راجی محدود به تاریخ نیست بلکه در آن
نکات حکمی و نغز، حکایتهاي آموزنده و جذاب، تغزلهاي عارفانه، طنز،... نیز یافت می?شود. در پایان مقال به اظهارنظر چند
این « : کارشناس درباره راجی و تفاوتهاي کار او با باذل اشاره می?کنیم. دکتر بهزادي اندوهجراي سال 1349 در مقاله?اي نوشت
دو منظومه حماسی هر دو به سبک و شیوه شاهنامه فردوسی و به بحر متقارب ساخته شده است و خصوصاً میرزا محمدرفیع باذل در
13 دکتر بهزادي در آن مقاله وعده تصحیح منظومه ». بیشتر قسمتهاي منظومه خود به پیروي از استاد بزرگ طوس موفق گردیده است
باذل را داد اما حدود بیست سال بعد منتخبی از حماسه راجی را منتشر ساخت و در این کتاب پس از اشاره?اي به برخی زیباییهاي
لفظی و صنایع شعري و سروده راجی همچون حسن تعلیل، استخدام، انواع استعاره، تشبیه تفضیا، طنز، تمثیل اشاره می?کند و پس از
اطنا ?پی?نوشتها: 1. مجمع?الفصحا، تصحیح دکتر مظاهر مصفا، « : بررسی توجه به کرمان و آثار لهجه کرمانی در شعر او می?گوید
. 3. همان، ص 5 . 2. حمله حیدري، راجی کرمانی، به کوشش دکتر حسین بهزادي اندوهجراي، ص 10 و 11 . جلد چهار، ص 333
یک جا آغاز سرایش حمله حیدري را 1320 نوشته (ص 5) و در جاي دیگر » نوبت زن کوي ساقی « 4. دکتر اشرف?زاده در کتاب
تاریخ مرگ او را 1261 ق. ذکر کرده (ص 8) هر دو غلط و احتمالًا اشتباه چاپی است. 5. البته براساس نسخه?هایی که حقیر رویت
.8 . 7. همان، ص 18 . کردم، رقم 28000 بیت به نظر دقیق?تر می?آید. 6. نوبت زن کوي ساقی، دکتر رضا اشرف?زاده، ص 16
11 . الذریعه نوشته آقا بزرگ تهرانی، . 10 . اندوهجراي، همان، ص 15 . 9. اشرف?زاده، همان، ص 25 . اندوهجراي، همان، ص 14
مصنفات شیعه نوشته محمدآصف فکرت، فهرست کتب چاپی فارسی نوشته خان?بابا مشار. 12 . انتخاب و انطباق منابع ادب فارسی
13 . حمله حیدري یا بزرگترین حماسه مذهبی . براي تدوین کتابهاي کودکان و نوجوانان، محمدجعفر محجوب، 2536 ، ص 47
15 . حماسه . 14 . شماره 2، ص 28 .129- فارسی، حسین بهزادي اندوهجراي، نامه آستان قدرس، دوره هشتم، تیر 1349 ، صص 133
. 16 . اشرف?زاده، همان، صص 18 و 19 . سرایی در ایران؛ دکتر ذبیح?اله صفا، ص 385
نگرشی به زیارت آل یاسین- 9
السّلام علیک أیّهاالعَلَم المنصوب و العفلْم المصبوب و الغوث و الرّحمۀ الواسعۀ وعداً غیر مکذوب سلام بر تو اي پرچم افراشته و اي
دانش ریخته و انباشته و اي فریادرس بی?کسان و درماندگان و اي رحمت بی?کران، وعده?اي خالی از دروغ و همراه با راستی و
صدق این جمله سلام از خصوصیّتی برخوردار است و از جهتی در بین سلام?هاي زیارت شریفه آل?یس ممتاز است؛ زیرا
صفحه 28 از 63
سلام?هاي گذشته و درودهاي بعدي همه متضمّن یک یا دو جهت از جهات مختلف متعلّق به آن وجود مقدّس بود؛ در حالی که
این سلام بیانگر چهار صفت از اوصاف حضرتش می?باشد. اینک توضیح یکایک آنها: 1. السّلام علیک أیّها العَلم المَنصوبف به
امام عصر، علیه?السلام، عرض سلام داریم با این عنوان که علم منصوب و پرچم برافراشته است. مقصود از علم منصوب چیست؟
ممکن است از این جمله معناي حقیقی اراده نشود و مضافی در تقدیر باشد؛ یعنی، صاحبف العلَم المنصوب: سلام بر تو اي صاحب
پرچم برافراشته. این بیانگر علم و بیرق خاصّ ی است که متعلّق به آن وجود مقدّس است و باز شدن آن پرچم نشانه ظهور موفور
السرور حضرتش می?باشد. از علائم خروج آن حضرت از براي خود جنابش بیرق اوست که چون وقت خروج او نزدیک شود،
شقّه آن بیرق گشوده می?شود؛ بدون آن که کسی او را بگشاید و خداوند در آن حال آن بیرق را به سخن در می?آورد و ندا
می?کند آن حضرت را که: یا ولیّ?اللَّه! خروج نما و دشمنان خدا را هلاك کن. 1 مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندي نسبت به عَلَم
آن حضرت توضیحی آورده است، او می?گوید: سه علَم دارد؛ بر یکی نوشته است: اَلیومَ أکملتف لَکم دینَکم و أتممْتف علیکم
نعمتی و رضیت لکفمف الإسلامَ دیناً و بر یکی مکتوب است: یوفونَ بالنَّذر و یَخافون یوماً کان شرّفه مفستطیراً و بر یکی مکتوب
است: لاإلهَ?إلاّاللَّه؛ محمّد رسولف?اللَّه؛ علیٌّ ولیّ?اللَّه و خلیفتفه الحسن و الحسینف و التسعۀف من ولد الحسین أوصیاؤه. 2 از
روایاتی که محدثانی چون مرحوم صدوق و نفعمانی از حضرت صادق، علیه?السلام، آورده?اند استفاده می?شود پرچم خاصّی که
جبرئیل در جنگ بدر براي رسول خدا، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، از بهشت آورده بود همان پرچم که خصوصیاتی داشت و
امیرالمؤمنین، علیه?السلام، آن را در جنگ جمل گشود و فتح نصیب آن حضرت شد سپس آن را پیچید و به دست فرزندش
حضرت حسن، علیه?السلام، داد به عنوان یکی از ذخائر و مواریث بیت رسالت در نزد ائمّه، علیهم?السلام، باقی بود و کسی دگر
گشوده » العلَم المنصوب « آن را نگشود تا سرانجام به دست قائم این خاندان مهدي آل محمد ، عجل?اللَّه?تعالی?فرجه، صاحب
شود. 3 ممکن است از این جمله معناي کنایی آن اراده شود و چیزي هم در تقدیر نباشد. بلکه پرچم برافراشته کنایه از مقام هدایتی
آن حضرت باشد. 4 همان?طور که پرچم در هر کجا قرار گیرد همه گرد او جمع می?شوند و موجبات رهایی از گمراهی را فراهم
می?آورد، آن وجود مقدّس علَم منصوب است. خدا او را براي هدایت و ارشاد خلق برافراشته است و هر کجا بویی از دیار آن جان
جانان به مشام جان رسد سایه هماگستر هدایت مشاهده می?شود. آري، آن وجود مقدّس علَم منصوب است؛ پرچم برافراشته
هدایت است؛ حتّی در عصر غیبت. تنها شرطش این است که انسان در مقام برآید و خود را در معرض آن عَلَم قرار دهد. اگر کسی
طالب هدایت باشد در هر زمانی و مکانی که باشد لطف حقّ شامل حالش می?شود و به عنایت عَلَم منصوب آن کسی که خدا او
را براي هدایت خلق به جا گذارده است مهتدي خواهد شد. 2. و العفلمف المصبوب توضیح این جمله از عهده امثال ما بیرون است.
چه بگوییم و بشنویم؟ چه بنویسیم و بیاوریم؛ نسبت به علم مصبوب؟! از این جهت که جمله را خالی از شرح نگذاشته باشیم با نم
مرکب که از نوك قلم تراوش می?کند به یم علم منصوب اشارتی می?آوریم و الّا، جهل مصبوب را چه حدّ آن که سخنی در علم
مصبوب آورد؟! این جمله همانند جمله قبل دو احتمال دارد: یکی این که مضافی در تقدیر باشد؛ یعنی: ذوالعفلم المصبوب (صاحب
دانش ریخته شده) و دیگر این که چیزي حذف نشده باشد. با توجه به این معنا، به آن وجود مقدّس به عنوان علم مصبوب سلام
است. صبّ در لغت به معناي ریزش است و هر مصبوبی صابّی لازم دارد. هر ریخته » صبّ « اسم مفعول از مادّه » مصبوب « . می?کنیم
شده ریزنده?اي دارد. صابّ این علم مصبوب و ریزنده این دانش ریزان کیست؟ جز ذات مقدّس الاهی کسی در اینجا مقام صابّی و
ریزندگی ندارد. خدا صابّ است و امام عصر، علیه?السلام، علم مصبوب و صاحب علم ریخته شده یا نفس علم ریخته شده است.
هر کدام از دو احتمال باشد بیان?گر مقام علمی حضرتش می?باشد. او شخصیّتی است که هستی و وجودش نفس نفیس و اصل
بودش علم مصبوب است. وقتی کارگري مایع مذابی را میان قالبی می?ریزد یا خشت?مالی گفلی را میان قالب قرار می?دهد،
هرچه میان قالب بریزند همان از قالب بیرون می?آید؛ اگر از طلاي ناب مذاب حجم قالب را پر کنند، آنچه از قالب بیرون می?آید
صفحه 29 از 63
جسمی است از طلاي خالص و اگر چیزي مخلوط کنند، آنچه از قالب بیرون می?آید غیرخالص است. باید دید قالب?ریز و صابّ
چه کرده و چه در قالب ریخته است. در اینجا صابّ و قالب?ریز خداست. می?خواهد قالب آخرین ولیّش را بریزد؛ چه می?ریزد؟
علم می?ریزد؛ علم خالص. قالب وجودي امام عصر، علیه?السلام، به صبّ خدایی از علم مصبوب پر شده است. هیچ خَلط و مَزجی
در قالب وجودي او نیست. علم محض است و محض علم؛ آن هم علم خدایی و ربّانی. خوب است در اینجا توضیحی در علم آن
علم مصبوب بیاوریم؛ گرچه از جاهلی اینچنین این سخن روإ؛ نیست ولی چون خود سخنی نداریم و آنچه عرضه می?داریم از آن
صاحبان علم جمعی و جمع علمی است روا می?گردد. در این راه باریک و خطیر و طریق حسّاس و دشوار رهنمون ما تعبیراتی است
که در احادیث و روایات و ادعیه و زیارات نسبت به علم آن علم مصبوب شده است. براي نمونه اینها را می?آوریم: السَّلام علیکَ
یا وارثَ کنزف العلومف الإلهیّۀف. 5 سلام بر تو اي وارث گنج علوم خدایی. السَّلام علیکَ یا معدفنَ العلومف النَّبویَّۀف. 6 سلام بر
تو اي معدن علوم پیامبري. إنّکَ حائزف کلّف عفلمف. 7 بدرستی که تو جامع و دارنده همه دانشهایی. إنَّک خازفنف کلّف علمف
و فاتقف کلّف رَتقف. 8 بدرستی که تو خزینه?دار هر علم و گشاینده هر بسته?اي هستی. السَّلامف علی الحقّف الجدیدف و
العالمف الّذي علمفهف لا یَبیدف. 9 سلام بر حقّ جدید (او حقّ را که قبل از ظهور آن وجود مقدّس کهنه شده و از بین رفته است
تجدید و آن را نو می?سازد) و بر عالمی که علمش تباهی و تمامی نگیرد. در دعاي ندبه نیز می?خوانیم: أینَ أعلامف الدّفینف و
قواعدف العلمف؟ کجاست پرچمهاي دین و پایه?هاي علم؟ و به حضرتش خطاب می?کنیم: یاابنَ العلومف الکامفلۀ. 10 اي پسر
دانشهاي کامل و علوم تامّ. اینها قسمتی از تعبیراتی است که در دعاها و زیارتها از علم آن وجود مقدّس شده است. عالمی که اگر
است: تمامی ندارد و هلاك نپذیرد. او دانایی است که خازن و حائز کلّ علم است؛ همه » لا یَبید « : از مقدار علمش بپرسید، گوییم
علوم در نزد او جمع شده است. چیزي نیست که عفلم نامیده شود و در نزد او نباشد؛ مگر علمی که حقّ متعال به خودش اختصاص
داده باشد و الّا همه آنچه را غیر از خدا می?دانند او می?داند و نیز آنچه را غیر از خدا کسی نمی?داند می?داند؛ آن که قواعد علم
است و زاده علومی کامله است و گنجینه?هاي علوم الاهی به او ارث رسیده و جایگاه علوم نبویّه گردیده است. چون دیده به
صحیفه حدیث می?گشاییم و چشم را با روایت آشنا می?کنیم، در آنها چنین گوهرهایی مشاهده می?کنیم که در مقام معرّفی مقام
علمی آن علم مصبوب فرموده?اند: المهدیّف أکثرف النَّاسف عفلماً و حفلماً. 11 دانش و خویشتن?داري مهدي، علیه?السلام،
افزون از همه مردم است. امیرالمؤمنین، علیه?السلام فرمود: المهدیّف أوسعفکفم کَهفاً و أکثرفکم عفلماً. 12 پناه دهندگی مهدي،
علیه?السلام، از همه شما بیشتر و علم و دانشش فزونتر است. حضرت باقر، علیه?السلام، فرمود: إنَّ العفلمَ بکتابف اللَّه و سنّۀف نبیّفه
یَنْبفتف فی قلبف مهدیّفنا کما یَنبتف الزَّرعف علی أحسن نَباتفهف. 13 بدرستی که علم به کتاب خدا و سنّت پیامبر در دل مهدي ما
رویش دارد؛ آن گونه که زراعت به بهترین وجهی بروید. حضرت صادق، علیه?السلام، فرمود: العلمف سبعۀٌ و عشرون حرفاً
فجمیعف ما جائت به الرّفسلف حرفان فلَمْ یعرففف النَّاسف حتّی الیومَ غیرَ الحرفَیْنف. فإذا قام قائمفنا أخرجَ الخمسۀَ و العشرین حرفاً
فبثَّها فی النَّاسف و ضمَّ إلیها الحرفَیْن حتَّی یبفثَّها سبعۀً و عشرین حرفاً. 14 تمامی دانش بیست و هفت حرف است. مجموعه آنچه
پیامبران آورده?اند دو حرف است و مردم تا امروز غیر از دو حرف نشناخته?اند. آن زمان که قائم ما قیام کند آن بیست و پنج
حرف دگر را بیرون آورد و میان مردم نشر دهد و آن دو حرف را هم به آنها ضمیمه نماید تا آن که مجموعه بیست و هفت حرف
علم میان مردم منتشر شود. آنچه آوردیم نمونه?اي است از احادیث رسیده نسبت به علم آن علم مصبوب که براي ما قابل فهم
نیست. چه می?فهمیم اکثریت علمی او را؟! چه می?دانیم رویش علم در قالب شریف او چگونه است؟! چه آگاهی داریم از بیست
و پنج حرف علمی که او می?آورد و اصلًا تصورش هوش از سر انسان می?برد؟! تمام آنچه رسل آورده?اند که نقطه ختمیّه
رسالت جدّ والاتبارش حضرت محمد، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، نیز در این جمع رسولان داخل است?تمام آنها عدد دو است و آن چه
او می?آورد این دو به اضافه بیست و پنج است. تا روزگار ظهور موفور السرور آن علم مصبوب، هستی با دو حرف علم اشتغال
صفحه 30 از 63
علمی دارد اما سرمایه او این مقدار است. قدري در این حدیث بیشتر بیندیشیم و محاسبه?اي داشته باشیم. یکصد و بیست و چهار
هزار معادل با دو؛ یکی برابر با بیست و پنج بلکه بیست و هفت! این چه نسبتی است و چگونه کلامی است؟! جز در زمان ظهورش
راهی براي پی بردن به این حقایق نیست. من که اعتراف می?کنم نمی?فهمم آن چه عصري است و چگونه روزگاري و او چه
شخصیّتی؟! جز این که بگوییم: السَّلام علیکَ أیّفها العَلَمف المَنْصوبف و العفلمف المَصْ بوبف. و به همین جمله بسنده کنیم. ادامه
3. کمال?الدین: . 2. بفغْیَۀ الطالب فی مَن رأي الإمامَ الغائب: 39 . دارد پی?نوشتها: 1. العبقریّف الحفسان، ج 2؛ النجم الزاهر: 52
672 ؛ غیبت نعمانی: 307 . آنچه آوردیم تلفیق چند حدیث است. 4. (مناسب است براي توضیح این مطلب به آنچه در کتاب سوگند
.6 .226 : 5. مصباح الزائر: 437 ؛ بحارالانوار 102 .47- نوشتیم مراجعه شود)؛ صص 48 » والعلَم النور « به نور شب?تاب در شرح جمله
: 10 . إقبال الاعمال 1 .228 : 9. بحارالانوار 102 . 8. مفاتیح?الجنان: 526 . 7. همان: 99 ؛ مصباح الزائر: 437 .117 : بحارالانوار 102
.14 . 13 . کمال?الدین: 653 . 12 . غیبت نعمانی: 214 . 11 . المهديّ، سید صدرالدین صدر: 83 .107-108 : 510 - بحارالانوار 102
.336 : بحارالانوار 52
امام زمان، علیهالسلام، و تربیت انسان
اشاره: حجۀالاسلام والمسلمین حسن صدیقین، عمده تحصیلاتشان در اصفهان و خاصه نزد پدرشان گذراندهاند و برخی علوم را هم
نظیر تعبیر خواب و استخاره و تفسیر آیات از معظم له به ارث بردهاند . نمازهاي مغرب و عشاء پر سوز و گداز ایشان در مسجد
درب کوشک (بیدآباد) واقع در خیابان طیب اصفهان میعادگاه آنهایی است که میخواهند با گلهاي اشک آمیخته با خوف و
رجاء، شوق و ترس، دشت گونههاي خویش را به بوستان و گلزاري زیبا و چشمنواز بدل کنند و به خلوت و انس با حضرت حق،
جلجلاله، بپردازند . به خدمتشان رسیدیم تا برخی از سؤالات شما را با ایشان مطرح کنیم، و ایشان هم با روي باز و گشاده ما را
پذیرفتند . آنچه در پی میآید حاصل گفتگو با ایشان است . به عنوان اولین سؤال لطفا بفرمایید به نظر شما در حال حاضر کدامیک
از ابعاد موضوع مهدویت نیاز به بحث و گفتگوي بیشتري دارد؟ در حال حاضر نیاز به چند موضوع را هم در خودم و هم در جامعه
بیشتر احساس میکنم . مهمترین مساله، نوع بهرهبرداري از وجود مقدس امام زمان، علیهالسلام، است . به این معنی که چطور
میشود ما از حضرتشان بهرهبرداري کنیم، به عبارت دیگر چطور انسانها میتوانند در همین زمان از حضرتشان بهرهبرداري کنند؟
فرض کنید شما گنجی داشته باشید بهترین گنج الهی هم باشد اما اگر نشود بهرهبرداري کرد کنار گذاشته میشود . لذا اگر ما
بتوانیم این مبحث را بگونهاي مطرح کنیم که جا بیفتد و این تماس و ارتباط برقرار شود خیلی مسائل حل میشود . البته کار خیلی
ظریف است . موضوع دوم نوع تربیتی است که حضرت دارند . ما بچههاي حضرتیم ;انسانها رعیت آن حضرتند ;لذا این سؤال
مطرح است که وجود مقدس حضرتشان چطور ما را میسازند؟ آیا ما براي تربیتشدن باید برویم پیش اشخاص، یا خود حضرت
نظر خاصی دارند، یا راه سومی در کار است؟ لذا بنده هفده، هجده سال پیش از این خودم مشغول شدم از قرآن و روایات ببینم
حضرت الساعۀ و الان چه نوع تربیتی انجام میدهند؟ یک چیزهایی هم البته به اذن خداوند جمع و جور کردم، خداوند و وجود
مقدس حضرتشان هم لطف کردند، ولی بنده احساس کردم آوردن آن در جامعه از بعضی جهات قابل تامل و دقت است . این
است که به هیچ وجه حاضر نشدم چاپش کنم . ولی این را به عنوان صحبت و سؤال خیلی جاها مطرح کردهام . واقعا حضرتشان چه
نوع تربیتی براي ما دارند؟ چونکه ما اعتقادمان این استبا دلایلی که شما بلدید، دیگران بلدند، که اهل بیت، علیهمالسلام، قرآن
ناطق هستند از باي بسمالله تا آخر قرآن یک نوع تجلیات نور ولیالله است ;چون خداوند اسم شریفش را ظهور میدهد و ظهور اسم
خداوند تجلی ولیالله است . مرحوم مجلسی، رضوانالله علیه، نظرشان این است که فقط 60 تا 70 آیه قرآن درباره امام مهدي،
علیهالسلام، است، اما من اعتقادم این نیستبلکه معتقدم چون ایشان قرآن ناطق هستند، همه قرآن یک عنایتی و تجلیاتی از
صفحه 31 از 63
حضرتشان دارند . اگر بشود اینها را پیدا کرد خیلی خوب است . آن چیزي که خدا و آقا خودشان به من عنایت کردهاند با استناد به
آیات و روایات تربیت این است که تربیتشدن خیلی مهم است ;یعنی اگر تمام علمهاي الهی تمام قدرتهاي الهی در اختیار من
باشد ولیکن من انسانیت، شرافت، خلق و خویی که مرضی خداست نداشته باشم زیانآور است . مثلا بلعم باعورا علم اسم اعظم
داشت و قدرتش را ولیکن عکس نتیجه گرفت . خیلی مهم است که این قلبها و دلها ساخته شود و ما تربیتبشویم، ادب شویم تا این
وجود آمادگی و پذیرش این را داشته باشد که نظر حق، اراده حق، حرف حق که آمد بتوانیم بپذیریم . اما شرمندهام خود خداوند
هم بلا تشبیه اگر تشریف بیاورند یک مطلبی را بگویند اگر من نخواهم حقجو باشم هیچ قبول نخواهم کرد و اثر گذار نخواهد بود .
سومین مطلبی که در جامعههاي مذهبی کم مطرح میشود و خیلی کم اهمیت است، اما در مناجاتهاي حضرت سجاد، علیهالسلام، و
در بین روایات خیلی داریم بحث روحیه داشتن، شاد بودن، انبساط دل است . تا صحبت از حسینیه و مسجد میشود ارتکاز ذهنی
گریه است، اشک است، ناراحتی است، غم است، غصه است . هر جا مثلا توسل به امام زمان و اهل بیت، علیهمالسلام، انجام شود
مربوط به گرفتاریهاست . اما بحث اینکه ما برویم در خانه خدا و چهارده معصوم، علیهمالسلام، روحمان شاد بشود، انبساط درونی
آیا اصلا نظر خدا و اهل بیت هست که ما بخندیم یا نه؟ «. انه هو اضحک و ابکی » پیدا کنیم، اصلا بخندیم . آیه قرآن هم هست که
پناه بر خدا میبریم، در جامعههاي مذهبی بحثخنده، شاد بودن، لذتهاي حقیقی زندگی، تفریحات، اینها خیلی کم رویش کار
میشود و سرمایهگذاري میشود . به قول امام سجاد، علیهالسلام، در مناجات مبارکشان اگر آدم آن روحیه و انبساط را نداشته باشد
چطور میخواهد تقویتبشود و در خانه خدا برود عنایتبگیرد!؟ اصلا چطور حال داشته باشد؟ من احساس کردم واقعا در اینگونه
مسائل خیلی کم کار میشود و لذا یک حالتبسیار خشکی از این جهت دیده شده همه ماها چه پیرمرد باشیم چه پیرزن آخرش
یک دل شادي را میخواهیم که این جان و دلمان به قول معروف مثل حبیب بن مظاهر خندان بیاید و وارد کربلا بشود . نمیدانیم
باید این را از کجا پیدا بکنیم . اگر روي این هم کار بشود خیلی عالی است که ببینیم آقا ولی عصر، علیهالسلام، چطور خنده
میآورند، شادي میآورند انبساط دل میآورند، روحیه میآورند که عنوان قرآنیاش بشارت است . ببینید در قرآن بحثبشارت
داریم براي خوش کردن دل بشارت میدهند، مژده میدهند این هم اگر رویش کار بشود خیلی مفید است . لطفا در صورت امکان
در مورد این بحثشادي و نشاط که اشاره فرمودید، توضیح بیشتري بدهید . حضرت کاظم، علیهالسلام، میفرمایند که ساعاتتان را
جوري تنظیم کنید که تفکر در قدرت خدا، کسب و کار، عبادت و زندگی یک ساعت هم براي تفریح بخواهید . فرمول تفریح
چیست؟ همینطور که شما بچههاي مدرسهتان را که درس میخوانند ورزش میبرید، تفریح میبرید چه سالم چه ناسالم حالا من
دنبال سالم و ناسالمش نیستم . تفریح فرمولش چیست؟ چطور میشود که یک دل شاد میشود؟ آقا هم یک همچنین کاري
میکنند اول باید فرمولش را پیدا کرد تا ببینیم که وجود مقدسشان این کار را میکنند . ما اگر بتوانیم جامعه مذهبیمان را تقویت
کنیم فعال کنیم، روحیهدهی کنیم، انبساطشان بدهیم خیلی خوب میتوانند بگریند . مقدمه هر گریهاي انبساط دل است تا انسان
بتواند آن اشک واقعی آن اشک شوق و ذوق را داشته باشد . اشک امام حسین، علیهالسلام، با اشکی که من براي پدر و مادرم،
عزیزي که از دست میرود میریزم فرق دارد . ما اینها را باید خیلی از هم جدایش بکنیم . آن یک اشک معرفتی است آن اشکی
است که رحمتخدا میآید، در آن انبساط وجود دارد شما میبینید بعد از اشک براي امام حسین، علیهالسلام، روحتان باز میشود
اما وقتی مثلا به قبرستان میروید براي عزیزتان که از دنیا رفته است تازه دلتان میگیرد خیلی فرق دارد . ما یک انبساط و تفریح
میخواهیم شما چه تفریحات سالم چه ناسالم را که جمع بکنید دو سه چیز در همهاش هست: 1 - نظم، تفریح نامنظم ما نداریم یک
نظمی در آن هستباغی که همهاش به هم ریخته باشد نمیشود و آهنگ و موسیقی که نظم نداشته باشد نمیشود . هر کاري که
تفریح باشد یک نظم خاصی دارد . علیالظاهر ماها وقتی خسته میشویم و روح و شادیمان را از دست میدهیم که یک بینظمی
در کار بیاید . 2 - در تمام تفریحات تنوع فکري وجود دارد، چه سالم چه ناسالم با یک وسیلهاي فکر را تنوعش میدهند . طرف
صفحه 32 از 63
میگوید ها! شاد شدم، ما تنوعات فکري میخواهیم براي تفریح سالمی که آقا دارند . 3 - نو شدن، برخلاف آنکه خیلیها
میگویند ما در تفریح و شادیها فکر را راکد میکنیم . اتفاقا کاملا برعکسش استیعنی تمام اینها یک نوع فکر جدید به انسان
میدهد و این فکر جدید چون از آن حالت میآید بیرون انسان احساس شادي میکند . لذا به تعداد انسانهاي عالم تفریحات هم
وجود دارد . تفریحی که شما میتوانید داشته باشید، من جور دیگر میتوانم داشته باشم . اما فرمولش یکی است . ممکن استشما
از کتاب خواندن عشق کنید، اصلا تفریحتان است نظم دارد، فکرتان نو میشود، تنوع فکري پیدا میکنید نسبتبه فکرهاي قبلی
زندگی، اما من مثلا ممکن است تفریحم نماز باشد، یکی دیگر ممکن است تفریحش گلهاي باغ باشد . حالا چطور سالم و
ناسالمش را تعیین کنیم همین است، حجتالله آن تفریحات سالم را ایجاد میکنند: چطور؟ به انسان رشد میدهند . انسان را
حقیقتبین میکنند . تنوع فکري و فکر جدیدي که به او میدهند خوابش نمیکند ;بیدارش میکند و به او رحم میدهد . انصاف
میدهد باز برمیگردد به صفات فطرتی . من اگر یک تفریحی بکنم که بیانصاف بشوم و حق شما را بخورم این تفریح ناسالم
است، ولو قرآن خواندن باشد من باید قرآن بخوانم که شاد بشوم منصف بشوم . دوست داشته باشم که انسانی خوشحال است . در
عصر غیبت چگونه میتوان از وجود آن حضرت بهرهبرداري کرد، آیا راه خاصی وجود دارد؟ این مطلب مهمی است که چگونه
میتوانیم از نور حجتالله استفاده کنیم؟ در مبحث تشرفات، من نمیتوانم به قیل و قالها تکیه کنم ;بگویم که مثلا بزرگی گفته
است که اگر این ختم را بردارید میتوانید، یا مثلا بزرگی گفته است که اگر چهل شب چکار بکنید، چهل شب چهارشنبه فلان جا
بروید ... چون همه اینها را من امتحان کردم و دیدم جواب نمیدهد . چیزي که من به اذن خداوند دریافتهام، این است که اگر
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف » انسان به فکر برود حقیقتخودش را پیدا کند و واقعا تشنه بشود که
رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک . اگر انسان پی ببرد که واقعا تشنه است و درخواست
کند از پروردگار، جلجلاله، برایش پیش میآورد، البته به چند شرط: نخواهد دکان باز کند، نخواهد ادعا کند، نخواهد مدعی
باشد، نخواهد ریاست طلبی بکند، نخواهد خودش را مطرح کند و شهرت طلبی بکند . باید پاك پاك پاك باشد . یعنی اگر ذرهاي
مثلا حرص و طمع آدم را بگیرد یا بخواهد یک عنوانی براي خودش در جامعه درستبکند به هیچ وجه منالوجوه ممکن نمیشود .
اگر کسی تمام عمر این موانع را مخصوصا حب ریاست، حب شهرت، حب این چیزها را بگذارد کنار و واقعا بخواهد، چند امتحان
الهی هب لی کمال » سر راه هست: اول، باید امید انسان از همه قطع بشود . من اگر امید دارم که این و آن کمکم کنند، نمیشود
دوم، خدا را باید از رگ حیات خودم به خودم نزدیکتر بدانم . سوم، جایی که خدا نیست نباید در ذهنم بیاید . «. الانقطاع الیک
همه جا محضر خداست . اگر انسان این چند امتحان را پس بدهد موفق میشود و کاري به گناه اصلا ندارد . چون من خودم
اعتقادم این است که گناه خودش صرفا گناه نیست ولی ریشهها و علتهاي درونی دارد ;یعنی وقتی من مغرور شدم و غره شدم مبتلا
میشوم به گناه چشم و دست و زبان و جوارح دیگر ;وقتی که من حریص شدم مبتلا میشوم به خیانت در امانت و امثال آن ;وقتی
هب لی » من حسود شدم مبتلا به گناهان سخنچینی و تهمت و غیبت و اینها میشوم . لذا اگر این درون از غیر پاك شد و واقعا
کمال الانقطاع آمد و انسان همیشه خودش را در محضر خدا دید و مغرور نشد خود خداوند، جلجلاله، راه را روشن میکنند . من
اللهم ان قلوب المخبتین الیک والهه و سبل الراغبین الیک شارعۀ ; راه کسی که ;» اینجا متمسک میشوم به قسمتی از زیارت امینالله
و اعلام القاصدین » رغبت کند به سوي تو باز است . مسلم وقتی که راه خدا باز است مسلما راه حجتالله هم به این وضوح باز است
الیک واضحۀ . غیبتبه این معنا اصلا مفهوم ندارد که، نستعیذ بالله، حضرت رحمتخدا را غیب کرده باشند . اصلا نمیشود و خدا
دستگاهش را تعطیل نمیکند این غیبتبخاطر این است که انسان از آن عالم چشم ظاهري به درون و تعقل و تفکر و دل وارد بشود
و حقیقت را پیدا کند . لذا در اکثر روایات هم این وارد شده است که از چشمان ظاهري شما پنهان است نه از تعقل شما، قلب شما،
معرفتشما، از آن جهت واضح است و لذا واقعا این هم مشکلی استبراي انسانها که عقلشان به چشم ظاهري استباید واقعا
صفحه 33 از 63
حقیقت را پیدا کنند اگر پیدا کنند صاحب حقیقت که نور حجت الله باشد نمایان است . نظر شما راجع به تشرفات چیست؟ آیا
توضیح بفرمائید . امکانش که صددرصد « من ادعی المشاهدة فهو کذاب مفتر » امکان آن وجود دارد؟ راجع به توقیع مبارکه که
هست روایتحضرتشان، هم بحثی دارند ;یعنی هدف این است که انسانها از این مشاهده ظاهري درآیند . حال افرادي آمدهاند
همین مشاهده را مطرح میکنند خوب این خلاف آن انگیزه و هدف غیبت است . لذا اصلا باید گذاشت . من هفت، هشتسال
دنبال حضرت بودم که خدمت آقا برسم تا به یک صورتی به من فهماندند که خوب هدفت چیست؟ تو میخواهی با چشم ظاهري
ببینی که چطور بشود؟ گفتم که خوب آقا بالاخره میخواهیم که مطمئن بشویم، یقین پیدا بکنیم، گفتند که مگر آیه قرآن را
نخواندهاي که خدا میفرماید اگر من تمام ملائکه را بیاورم، تمام در و دیوار با یک عده حرف بزنند اینها ایمان بیاور نیستند . در
سوره انعام است لذا از این فکرها باید آمد بیرون . البته خود من هم خیلی دلم میخواهد ولیکن باید ببینم مرضی خدا چیست و خدا
ولو اننا نزلنا الیهم الملائکۀ ، اگر ما نازل کنیم به سوي ایشان تمام » : براي اصلاح من و هدایت من چه مطلبی دارند؟ آیه این است
یعنی اصلا بحث «; و حشرنا علیهم کل شیء قبلا ما کانوا لیؤمنوا » و کلمهم الموتی و تمام اموات هم با آنها حرف بزنند » ملائکه را
اطمینان و ایمان را خداوند از این مباحثخارج کردهاند . ما باید سیستم الهی را ببینیم خداوند چطور به من مطمئن میشود . خدا
الا بذکرالله تطمئن القلوب نمیگویند با دیدن خدا، جلجلاله، لذا اگر انسان از این وراءها خارج بشود آن بحث تشرفات » میگوید
ظاهري هم برایش مشکلی نیست . نیازي هم نیست که دیگر اصلا مطرح کنند . کیفیت تربیت کردن حضرتشان چگونه است؟ ما دو
سه نوع روش تربیتی داریم: یک وقت است که یک پدر و مادر میخواهند بچهشان را خوشاخلاق کنند بدون فهم و شعور ;مثل
ربات . میخواهند که او همینطور صاف بنشیند یکجا . یک وقت است که نه، روش تربیتی این است که این فهم و شعورش باز
بشود و معرفتخودش را پیدا کند، معرفتحق را پیدا کند و برود جلو . من سؤالم این است که چه کسی شما را با خدا آشنا کرده
است؟ ممکن استشما به من بگوئید پدر و مادر . سؤال میکنم خیلی فرزندها خیلی جوانها پدر و مادرشان گفتهاند، چرا قبول
نکردهاند؟ چرا مهر خدا در دل بعضی انسانها آمده و در بعضی نیامده؟ اینها از کجا میآید؟ اگر انسان کمی فکر بکند ذرهاي که
باور دارد به خدا بدون امضاي بقیۀالله، علیهالسلام، و خدا نبوده است . مگر اینکه بگوئیم نه سیستم خدا چیز دیگري بوده است و ما
خودمان پیدا کردهایم و من اینجا یک مشکلی پیدا میکنم که پس من یک کسی هستم و یک خیري دارم که خدا نداشته و من
ان ذکرالخیر کنتم اوله و فرعه و اصله و معدنه و ماویه و منتهاه لذا میتوانید شما نگاه بکنید به کسی که » . کردهام و این شرك است
مهر خدا در دلش آمده است، مهر خوبیها آمده است . اراده خدا که میخواهد در عالم جریان پیدا کند تحت نظر حجتالله است .
ملائکه هم تحت نظر حجتالله است . پس کجاست که دست آقا نباشد؟ چرا آنجایی که من هنوز به فکر نرفتهام و نفهمیدهام که
باید ساخته شوم یک حکمتی الهی در کار استیا این است که آنجا آوردهاند و میگویند بنشین بفهم تا بسازیم تو را . طرف
میگوید نه نمیخواهم بفهمم . زیرش میزند . میگوید بابا ولش کن هی فکر و فکر میکنی لذا اولین قدم که حضرتش براي
5 ساله را میبینید که ، تربیت ما برمیدارند این است که ما را به فکر فرو میبرند . طبیعتش هم اینطور است که شما بچههاي 4
همینطور ناگهان شروع میکنند به سؤال کردن . یک جایی انسان مهر خدا را احساس میکند . مهر و محبت چیزي نیست که پدر و
مادرهاي ظاهري بتوانند به من بدهند معلم بتواند بدهد، مرشد بتواند به من بدهد، این را باید خود خدا بدهد، خداوند هم از طریق
حجتش میدهد . یدالله شان حجتالله است . این مهر چطور میتواند دوام داشته باشد؟ با توجه به اینکه در هر نعمتی احتمال فزونی
جعل بینکم مودة و رحمۀ » : و کاستی وجود دارد و حتی ورشکستگی . باید با آن کار کرد . مثل ازدواج است که خدا میفرمایند
آن شبی که خداوند اراده کرده است این دو نامحرم حلال بشوند یک محبتی خود خدا ایجاد کرده است . صریح آیه است و
لئن شکرتم » صددرصد هم هست . چطور میشود که طلاق میآید چطور میشود این وسعت پیدا میکند؟ خیلی واضح است
لازیدنکم هرچه انسانها روحیه تشکر داشته باشند شکر به این معنا که امام صادق، علیهالسلام، میفرمایند که بشناسم نعمت را ;اول،
صفحه 34 از 63
شناخت و معرفت و فهمی و شعوري میخواهد از آن نعمت ;دوم، از نعمت در راه همان نعمت و در راه رضاي خدا استفاده کنیم
وگرنه اگر انسان از نعمت استفاده نکند از دست میدهد و سوم، بدانیم که نعمت از خداست . این سه روي هم میشود شکر، حالا
محبتی از خدا آمده است میدانید و شناخت دارید که این یک نعمت است از آن هم استفاده میکنید یعنی با محبت زندگی
میکنید، آب مینوشید، با مهر خدا، نان میخورید، کار میکنید با محبتخدا . محبتخدا را رهایش نمیکنید . میدانید هم او
خداست . خوب این وسعت میگیرد . اثرات این فکر کردن که حضرت ما را بدان وامیدارند چیست؟ خدمتتان عرض کنم وقتی
که شناخت و محبت پروردگار یا اولیاء، علیهمالسلام، در دل انسان آمد، دید انسان این شد که با خدا و ولی زندگی کند، دریادل
میشود . دیدش باز میشود . نعمتهاي سراسر عالم را از خدا میبیند . از حجتخدا میبیند . هر علمی که در عالم میبیند، از خدا
میبیند . ادیسون که یک علم فهمیده استشما همه را از او میبینید . خداي علیم است که فهمی را براي او آوردهاند . ثانیا زندگی
زیبا میشود . هر جایی که یک عنایتی استیک دلربایی است واقعا از ناحیه احدیت، جلجلاله، است . زندگی صفا میگیرد یک
چیزي که حضرتشان خیلی دنبال آنند اعتدال نفس است که انسان نه افراط بکند نه تفریط، منصف بشود . همان که همیشه
خوب حالا این عدل و انصاف چیست؟ آنچه براي خودت میپسندي براي دیگران هم «. یملاء الله الارض قسطا و عدلا » میگوئیم
بپسند که مولا، صلواتالله و سلامه علیه، میفرمود . خوب حالا اگر واقعا انسان اینگونه بشود دیگر دعوا میتواند در زندگی داشته
باشد؟ میتواند خیرخواه دیگران نباشد!؟ شما نگاه بکنید یکی از مشکلات بزرگی که مبلغین ما دارند این است که مبلغ باید طبق
اسوهاش آقا رسولالله، صلیالله علیهو آله، دوست دارد که طرف هدایتبشود من که نمیتوانم با یکی دشمنی بکنم بعد هم بگویم
باید حرف حق را بپذیري! نمیشود به این صورت ولیکن حجتالله چون یک دلی دارند که محو و فناي حبتخداست دوست دارد
یک انسان هر که است، حتی اگر لامذهب استیا گنهکار است، حق را پیدا کند و اصلاح بشود . خیلی فرق میکند . شما الان
نگاه بکنید در جامعه که ما چقدر در جامعه نیاز داریم که ما جامعه مذهبی خیرخواه هم بشویم حالا ما بیشتر مشکلاتی که در جامعه
داریم این است که خیرخواه هم نیستیم . چقدر ما نیاز داریم که دید اصلاحگري داشته باشیم . شما اگر عیبی در من دیدید درصدد
اصلاح باشید نه درصدد عیبگیري و غیبت و اینها چقدر فرق است؟ اگر ما در جامعهمان بحث انصاف پیش بیاید و واقعا
دوستبداریم آنچه را که براي خودمان دوست میداریم آن وقت آیا من میآیم چراغ خطر را رد بکنم!؟ میآیم حریم دیگران را
به هم بزنم!؟ حق انسانها را پایمال کنم!؟ لذا بیخدا نمیشود زندگی کرد . بینور حجتخدا نمیشود زندگی کرد . آنجا که
وهبنی » . همهاش حسادت و همهاش چشم تنگی و همهاش دشمنی و همهاش دعوا و ناراحتی است آنجا جهنم است . فراق است
وقودها الناس خودم » صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک جهنم یکی از مکانهاي خداست . دلی که در آن نور خدا نباشد
میشوم آتش خودم وقتی که نور خدا، نور پاکیها نباشد آن چیست دیگر؟ آشوب درونی، جهنم درونی . مرحله بعد از تفکر
چیست؟ به کار انداختن و وسعت دادن آن نعمتهاي فکري است . من وقتی فکر کردم یک نعمتی را فهمیدم، یک خوبی را فهمیدم
باید با عمل صالح وسعتش بدهم و به اجرا دربیاورم . به عمل کار برآید به سخندانی نیست . باید به اجرا بیائیم یعنی من و شما با هم
حرف رفاقت را بزنیم، خیلی رفاقتخوب است، بیائید با هم رفیق باشیم، خالص باشیم حالا در اجرا چطور؟ یعنی حالا وقتی میآئیم
با هم یک کار بکنیم، یک خانه بسازیم با هم آیا در اجرا هم واقعا رفیقوار میرویم جلو یا نه؟ بحث اجراست . اجرائیات خیلی
دقیق است . خدا کند که انسان واقعا در مقام عمل و اجرا سربلند بیرون بیاید از حرف زدن که این پیش نمیآید . در مقام اجرا
اهدنا الصراط المستقیم برخلاف همه مفسرین که میفرمایند این تکرار است » ، وجود مقدس حضرتشان دست انسان را میگیرند
اصلا تکرار نیست . انسان در لحظه لحظه زندگیش نیاز دارد که خدا نظر هدایتیاش را برساند . شما میخواهید یک زمین بگیرید،
یک خانه بسازید کجا؟ در چه محلهاي؟ با چه مقدار مصالح و مساحتی؟ چطوري؟ با قرضالحسنه؟ اگر خدا یا اولیاء، علیهمالسلام،
در لحظه لحظههاي زندگی دست انسان را نگیرند هدایتش نکنند، کمکش ندهند درمیماند واقعا هم درمیماند . در همان نمک
صفحه 35 از 63
اهدنا الصراط المستقیم را بخوانیم . کمکمان هم میکنند . تمام » آشمان هم درمیمانیم . لذا خداوند یادمان دادهاند که همیشه
بزرگان را شما نگاه کنید، شیخ مفید، رحمۀالله علیه، مرحوم مقدس اردبیلی، خیلیها که اصلا ما نمیدانیم . مثلا پریروز یک
شخصی آمده بود که هیچکس نمیشناسدش کاسب استبه شیوههاي خیلی قشنگی امام زمان، علیهالسلام، کمکش کرده بودند و
هدایتش کرده بودند . در سفر مکه خدمت آقا رسیده بود . مثلا یکیشان که اصلا به قیافه ظاهرياش نمیآید همین امسال
میگفت در مکه من خیلی سعی کردم و رو به خدا کردم که دلم میخواهد در این شلوغی که امسال هم خیلی شلوغ بود، یکطور
بشود که من این حجرت را ببوسم . بالاسر حجر یکی از این پاسبانهاي عربستان هستند . میگفت دیدم که یک آقایی بغل او
ایستادهاند و مرتب صدا میزنند که فلانی بیا، راه باز شد پشت گردنم را گرفتند و سرم را کردند داخل حجر و گفتند حالا هرچه
دلت میخواهد دعا کن بعد آمدم بیرون، دیدم هیچکس نیستیعنی خیلی انسانها در کوچه پسکوچهها دارند میگیرند . این
نیست که طرف حتما مسجد سهله برود یا به مسجد جمکران . نه اینکه، نستعیذ بالله، آنها بیخود باشند آنجا هم یک گنبدي است
پرچم و علمی است الهی برافراشته شده که انسانها گم نکنند ولیکن اینقدر افراد دارند میگیرند الحمدلله اجرا خیلی دامنهاش
گسترده است . من نشستهام تنها دلم میگیرد ;یا حجتالله من دلم گرفته استحال نماز ندارم، حال درس ندارم، حال هیچی ندارم،
ناگهان دلم باز میشود، مگر اینها چیست؟ میلیارد میلیارد از این چیزها هست . برنامهریزي میخواهیم بکنیم در زندگی، مدیریت
میخواهیم بکنیم، وسیلهها را میخواهیم، راهها را میخواهیم، همهاش را عنایت میکنند میفهمانند البته فهم باید به کار بیفتد .
بحث این بشود که حضرت طوطیوار به آدم میدهند . نه آقا تربیتشان با فهم و شعور است . میگویند تفکر کن به اذن خدا ما
مجهول را برایت معلوم میکنیم . اما اگر تفکر نکنی و دقت نکنی و تحقیق نکنی، نه! چطور میتوان فهمید که عنایتبوده است و
این عنایت را دید؟ مثلا با کنار هم چیدن چند معلوم میتوان به مجهول رسید . شما اگر توانستید بگوئید نفس کشیدنتان از خودتان
است جواب هم میتوانید بدهید . اصلا هدف غیبت این بوده است که این صرف مادیت را بچسبانید به حقیقت . همین دو و دو
میشود چهار، از کجا آمده است؟ مگر قرارداد بشر نیست؟ از کجا آوردهاند؟ چطور فهمیدهاند که دو و دو را بگذارند کنار هم؟
طبیعت ما هم نفس کشیدن است . من هم قبول دارم ولیکن این از کجاست این حقیقتش کجاست؟ آیا خداوند ما را مثل یک
ساعت کوکی کوك کرده و ما را رها کرده است . اگر به من فرمودید شما نفس نفستان حقیقتا طبیعت استخودش میرود جلو یا
نه واقعا لحظه به لحظه لطف خداست و از رگ حیات که میگوئیم خدا نزدیکتر است همین است . کجا دست آقا نیست تا من
بیمنه رزق الوري یعنی تمام رزقهاي مادي و ظاهري ما هم به یمن » بگویم که آنجا هست . اگر بخواهم برایتان روایتبخوانم
حضرت است . حالا چطور میخواهیم این را بفهمیم این سؤال دیگري است . اینهایی که ما داریم میگوئیم به خاطر این است که
آقا را قبولشان داریم تا ما آن حرکت اولیه و فکر اولیه را آغاز نکنیم نمیتوانیم به اینجا برسیم . من باید اول حس کنم این عالم
عرفنی نفسک ، او بیاید بعد بگویم خوب حالا خدا چه میگویی » یک حقیقتی دارد، جویایش بشوم، حق را بشناسم، خدا را بشناسم
رسالتش را بیاور رسالتحجتش را بیاورد تا بعد اینها بیاید . اگر شما دنبال این هستید بله ما این سیر را نمیتوانیم حالا اینجوري
مطرح کنیم . از نظر تربیتی هم عرض کردم حضرتشان هیچوقت نمیآیند بگویند من حجتاللهم و شما حرفم را باید گوش بدهید!
اصلا آقا این کار را نمیکنند . بلکه در من ایجاد میکنند که یک چیزي هست و حقیقتی دارد . دنبالش میروم جرقه به من
میزنند، مبدا را پیدا میکنم معرفت پیدا میکنم انگار دستگاه خدا سیستم دارد! این سیستم اسمش حجتالله است . وگرنه بخواهیم
ابتدا به ساکن مطرح کنیم به قول معروف این حرفها شعر است . مقبولیت ندارد . بخواهیم هم به آیات و روایات استناد بکنیم قانع
کننده براي افراد نیست . من پرتو حضرت را خیال نکنید در خوبان و خوبیها میبینم وگرنه من پرتو حضرت را در سگ هم میبینم
این سگی که پاسبان است و میفهمد این هم از عظمت الهی است . لذا امام صادق، علیهالسلام، میفرمایند هشتیا شش صفت
است که از حیوانات یاد بگیرید یعنی آن نور حجتاللهی در این ذرات عالم آمده است . لذا شما در قرآن میبینید زنبور عسل را
صفحه 36 از 63
خدا مطرح میکند . مورچه را مطرح میکند و هرکدام از اینها هم یک دریایی است . جایی نداریم که نباشد . به عنوان آخرین
مطلب اگر توصیهاي بفرمائید متشکر میشویم . آقا زندهاند، خدا هم زندهاند و نیازي هم به ما ندارند و کارهایشان را دارند میکنند
و انجام میدهند فقط یک بحث هست و آن اینکه ما دلمان میخواهد ما هم یک کاري بکنیم . ما را هم خدایا خودت خلق کردي
یک کاري هم دست ما بده که ما هم انجام بدهیم . همانکه حضرتشان به شیخ مفید فرمودند بهترین مطلب استشیخ تو اگر از در
انا غیر مهملین » . خانه خداوند نروي من همه جا کمکت میکنم اگر هم دلت و فکرت جاي دیگري رفت دیگر خودت میدانی
لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم دنبال همین است قبلش را مطالعه کنید همین را حضرت فرمودهاند . شیخ ترسیده است چون در
مرکز سنیهاست که شیخ نترس اگر خدا را فراموشش نکنی او خوب حفظت میکند . من هم حفظت میکنم مناجاتی هم که با
خدا کردي خدا به گوش من رساند خیلی قشنگ است . مهمل هم نمیگذارم کارهایت را میدانم هم دلت میخواهد شاد شوي
زندگی میخواهی، خنده میخواهی، گریه میخواهی همهاش را به شما میدهیم اما خدا یادت نرود . والسلام علیکم و رحمۀالله و
برکاته . گفتگو با حجۀالاسلام والمسلمین شیخ حسن صدیقین
عطر موعود
گزارش فعالیتهاي مؤسسه فرهنگی موعود در ایام جشن میلاد اگرچه در نظر موعودیان همه ایام سال نیمه شعبان است و بزرگداشت
یاد و نام حضرت مهدي، علیه?السلام، وظیفه?اي است که نه فقط در یک روز مشخص از سال بلکه در همه روزها، ساعتها و
لحظه?ها بر عهده همه شیعیان منتظر گذاشته شده است؛ اما از آنجا که نیمه شعبان بهانه مناسبی براي تذکر و یادآوري رسالت
شیعیان نسبت به حجت حیّ خداوند، موعود منتظر، حضرت مهدي، علیه?السلام، است بچه?هاي موعود از ماهها قبل از فرا رسیدن
نیمه شعبان به تکاپو می?افتند تا از فرصت ایام میلاد حداکثر استفاده را براي پراکندن عطر موعود در سراسر میهن اسلامی به عمل
آورند. بخشهاي تحقیقات، تبلیغات و انتشارات مؤسسه موعود با تدارك وسیع به استقبال نیمه شعبان می?روند و تلاش می?کنند
که با ایجاد ارتباط با مؤسسات فرهنگی، نهادها، مراکز، جمعیتها و هیأتهاي مذهبی زمینه هرچه باشکوه?تر برگزار شدن جشنهاي
نیمه شعبان را فراهم آورند. با عنایات حضرت ولی عصر، اروحناله?الفداء، مؤسسه فرهنگی موعود در نیمه شعبان سال جاري موفق
شد که به نحو قابل?توجهی در برنامه?ها و جشنهاي ویژه ایام میلاد حضور یابد و گسترده?تر از سالهاي پیش در بزرگداشت این
ایام خجسته تلاش و فعالیت کند. با امید به اینکه توانسته باشیم بخش بسیار ناچیزي از دین بزرگمان به ساحت مقدس حضرت
بقیۀاللَّه الاعظم، عجّ ل?اللَّه?تعالی?فرجه، را ادا کنیم، خلاصه?اي از برنامه?هاي موعود در نیمه شعبان امسال را به اطلاع شما
سومین اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودي حضرت مهدي، « عزیزان موعودي می?رسانیم: 1. همراهی و همفکري در برپایی
10 شعبان): از ماهها پیش از برگزاري اجلاس یاد شده موعود با - تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 12 ) » عجّ ل?اللَّه?تعالی?فرجه
حضور فعال و مؤثر در جلسات برنامه?ریزي و کمیته علمی اجلاس و ارائه مشاوره به دست?اندرکاران اجلاس، همه تلاش خود را
در برپایی هرچه بهتر این برنامه به کار برد. در روزهاي برگزاري اجلاس نیز موعود حضور گسترده?اي در نمایشگاه و برنامه?هاي
تهران، فرهنگسراي ارسباران، ) » دومین جشنواره فرهنگی و هنري انتظار « جنبی آن داشت. 2. همکاري و مشارکت در برگزاري
مؤسسه فرهنگی موعود، فرهنگسراي اشراق، گروه معارف شبکه دوم سیما، سازمان فرهنگی هنري شهرداري تهران و مؤسسه
3 شعبان): موعود در این جشنواره تلاش نمود که با ایجاد ارتباط با علما و اندیشمندان حوزه علمیه قم زمینه - فرهنگی طرح، 15
حضور فعال آنان در این جشنواره را فراهم آورد. تشکیل نمایشگاه کتاب و آثار فرهنگی ویژه امام عصر، علیه?السلام، از دیگر
قم، مؤسسه انتظار نور، 14 ) » دومین گفتمان مهدویت « فعالیتهاي موعود در این جشنواره بود. 3. همراهی و مساعدت در برپایی
شعبان): موعود ضمن شرکت فعال در جلسات شوراي برنامه?ریزي گفتمان تلاش نمود که با ارائه مشاوره به مسؤولان مؤسسه
صفحه 37 از 63
انتظار نور، زمینه هرچه بهتر برگزار شدن گفتمان را فراهم آورد. موعود همچنین آثار و تولیدات فرهنگی خود را در حاشیه این
اولین جشنواره انتظار و « گفتمان به نمایش گذاشت که مورد استقبال حوزویان قرار گرفت. 4. همکاري و همفکري در برگزاري
کاشان، بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی، 17 و 18 شعبان): موعود ضمن ارتباط نزدیک و دوستانه با ) » نگرش به آینده
برادران و خواهران دانشجوي برگزار کننده جشنواره مزبور، نقش مؤثري در تدارك آن به عهده داشت. ضمن آنکه یکی از
نخستین « مسئولان مؤسسه موعود نیز در این جشنواره به سخنرانی و پرسش و پاسخ با دانشجویان پرداخت. 5. همکاري در برگزاري
تهران، مجمع فرهنگی - مذهبی منتظران، 19 شعبان): موعود ) » جشنواره ادبیات دینی کودکان و نوجوانان با عنوان جشن آسمان
. ضمن حضور در این جشنواره به برگزیدگان بخش ویژه قصه?هاي امام زمان، علیه?السلام، جایزه و لوح تقدیر اهدا نمود. 6
در نیمه شعبان امسال، موعود با همکاري دبیرخانه اجلاس دوسالانه بررسی :» چهارمین مسابقه بزرگ در انتظار موعود « برگزاري
ابعاد وجودي حضرت مهدي، عجّل?اللَّه?تعالی?فرجه، اتحادیه انجمنهاي اسلامی دانش?آموزان و معاونت فرهنگی مسجد مقدس
جمکران، اقدام به برگزاري گسترده چهارمین مسابقه بزرگ در انتظار موعود در سطح کشور نمود. 7. همراهی با نهادها، مؤسسات
فرهنگی، مساجد و... در تشکیل نمایشگاه کتاب و آثار فرهنگی ویژه امام عصر، علیه?السلام، در سیزده نقطه کشور. 8. انتشار دو
از جمله کتابهایی بودند که موعود به مناسبت نیمه شعبان منتشر و آماده » به احترام آفتاب « و » ماه در آینه « عنوان کتاب؛ کتاب
هاي صوتی و نوار. 11 . حضور فعال CD ساخت. 9. عرضه ویژه?نامه موعود و موعود جوان در شمارگان وسیع. 10 . تولید و عرضه
در ویژه برنامه?هاي صدا و سیماي جمهوري اسلامی ایران به مناسبت نیمه شعبان.
شوق ظهور
گفتگو با میهمانان خارجی اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودي حضرت مهدي گفتگو: محمود مطهري?نیا محمد مجتبی
عمادالدین از سودان در حال حاضر در مدرسه امام مهدي، علیه?السلام، پاکدشت مشغول یاد گرفتن زبان فارسی و احکام دینی
است و قصد دارد پس از فراگرفتن آنها به تحصیل در رشته?هاي مهندسی (برق) بپردازد. از او پرسیدیم: دیدگاه سودانیان نسبت به
حضرت چیست؟ او در پاسخ گفت: حضرت در میان سودانیان شناخته شده است اما نه به شکلی که در میان شیعیان است چون آنها
سنّی?اند اعتقادشان این است که حضرت در آخرالزمان به دنیا می?آیند. اجلاس از بهترین راههاي شناساندن فرهنگ شیعه به
سنیان است. اگر آنها که دنبال حق می?گردند بتوانند مذهب اهل بیت، علیهم?السلام، را آنگونه که هست بیابند پذیرفتن حق بسیار
آسان است لیکن در غیر اینصورت است که سخت می?شود. البته برخی از مردم مریض?اند و علاج را نمی?پسندند و دوست
ندارند سالم بشوند. مکتب اهل بیت، علیهم?السلام، را به هر شکل که بتوان باید ارائه کرد. خصوصاً باید از کتب خود سنیان با
ایشان استدلال کرد. شیعیان سودان حضرت مهدي، علیه?السلام، را کاملًا و بخوبی می?شناسند و تعداد شیعیان در سودان در حال
ازدیاد است. در نزد شیعیان آنجا هم جشنها و مراسم گوناگونی در رابطه با حضرت دارند و شناخت اکثر ایشان از طریق مطالعه
است. البته اکثر سؤالات درباره غیبت و کیفیت زندگی ایشان است. (مصاحبه به زبان عربی انجام شد جز جمله زیر که پرسیدیم اگر
بخواهی درباره حضرت مهدي، علیه?السلام، صحبت کنی چه می?گویی؟ که با فارسی ملیحی گفت:) کافی این چیزي که محمد
طاهري در نوارش می?گوید: اي گل زهرا، [سلام?اللَّه?علیها]. می?پرسم: اگر بخواهی به یک سنّی درباره حضرت بگویی چه
می?گویی؟ در پاسخ می?گوید: می?گویم او قطب است و براي درك فیض خدا باید به دیدار او رفت؛ اوست که فیض خدا را
بین بشریت قسمت می?کند. وجودش مانند منبع مغناطیسی است که اگر قطع شود همه نظامها به هم می?ریزد که در حدیث داریم:
دکتر اوصاف احسان از کشور هند برادر شافعی مذهبی که در نهایت صفا و صمیمیت از شیعیان ». لولاالحجۀ لساخت الأرض باهلها «
به عنوان برادر در طول صحبت یاد می?کند می?گوید تا آن زمان که از سنیها مطلب مطالعه می?کردم بحث مهدویت چندان
صفحه 38 از 63
وضوحی برایم نداشت لیکن بلافاصله پس از انقلاب اسلامی در ایران به ادبیات امام خمینی، آیت?اللَّه طالقانی، سید محمدحسین
طباطبایی و سید محمدباقر صدر مراجعه کردم و لذا پس از مطالعه این ادبیات اگر بگویم سنی هستم مشکل پدید می?آورد؛ چرا
که عمده نظریات و عقایدم راجع به امام مهدي، علیه?السلام، را از شیعه گرفته?ام که بسیار واضح این مطلب را بیان کرده?اند.
آنگونه که در منابع خوانده?ام زمین از ظلم فراگیر خواهد شد و در این زمان امام مهدي، علیه?السلام، می?آیند و عدالت را به
ارمغان می?آورند. درباره هند باید بگویم که هند را نمی?توان یک کشور تنها دانست که چندین کشور و ایالت است و ادیان
مختلفی در آن یافت می?شود و لذا نظریات مختلفی درباره امام مهدي، علیه?السلام، در میان ایشان وجود دارد. هندوئیسم به
گروههاي مختلفی تقسیم می?شود بسته به تولد افراد. لذا اگر کسی به عنوان برهمائی متولد شود وي مقربترین افراد نزد خداوند
فرض می?شود و در نظر گرفته می?شود و گروههاي دیگر هم به ترتیب تا پایین. مسأله بعدي اطلاعات افراد است که مسلمانان
هند چه شیعه و چه سنی چندان اطلاعاتی راجع به این مسائل ندارند و اطلاعاتشان بسیار کم است (متأسفم که باید اذعان کنم.) این
مفهوم ما را به مفهوم عاشورا رهنمون می?سازد، همانطور که امام حسین، علیه?السلام، عاشورا را آغاز کرد و خانواده?اش را
قربانی کرد در راه اسلام و براي آمدن امام مهدي، علیه?السلام، هم قربانی شدن بسیار لازم است. در هندوئیسم اکثر گروهها راجع
به حضرت مهدي، علیه?السلام، بسیار کم می?دانند. دست یافتن به رستگاري با تبدیل شدن به یک هندوي خوب محقق می?شود.
برهما خداست و برهمائیان خود را مقربین درگاه خدا می?دانند و در هند هم گروهها مانند اسرائیل داراي طبقات مختلف است و
طبقاتی هستند که از حقوق پایینی برخوردارند که باید خدمت طبقات بالاتر را بنمایند. مثلًا باید راه آنها را وقتی به جایی می?آیند
باز کنند، حق تماس با آنها را ندارند، حق دیدنشان را ندارند، حق خواندن ندارند که این قاعده?اي است که در کتب ایشان بیان
شده است. رسیدن به آزادي و رستگاري بدون امام مهدي، علیه?السلام، براي ایشان غیرممکن است و اوست که باید ایشان را به
عدالت برساند و ما باید ایشان را به عدالت و بشردوستی با آشنایی با حضرت مهدي، علیه?السلام، نزدیکتر کنیم. [چون رهایی
یافتن از شرایط فعلی غیرممکن می?باشد.] او در پاسخ به این سؤال که شیوه ترویج فرهنگ مهدویت در میان هندیان چیست؟
می?گوید: به نظر من در ابتدا باید آنها با اهل بیت، علیهم?السلام، آشنا شوند. در گام اول وقتی آنها با ایشان آشنا نیستند چطور
می?توانند با حضرت مهدي، علیه?السلام، آشنا شوند. اصلًا نمی?توانند ایشان را بشناسند. ما باید قلوب ایشان را نسبت به اهل
بیت، علیهم?السلام، نرمتر سازیم و ما باید بیشتر از اهل بیت، علیهم?السلام، سخن بگوئیم. من مطمئنم و احساس می?کنم که بسیار
مشکل است صرفاً با مفهوم امام مهدي، علیه?السلام، بخواهیم سراغ ایشان برویم. براي تعریف اهل بیت، علیهم?السلام، هم باید
اسلام را آنگونه که هست و شایسته است معرفی کنیم و تبلیغات آل?سعود و حجاز و برخی دیگر کشورها در خاورمیانه را که
دلارها و ریالها را خرج می?کنند خنثی کنیم و به آنها بگوئیم شما باید در این مسیر گام نهید و تنها در این راه به رستگاري
می?رسید که با اهل بیت و امام مهدي، علیهم?السلام، باشید. عشق به امام مهدي، علیه?السلام، اولین چیزي است که هر مسلمان
باید داشته باشد و تنها نباید حضرت رسول، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، را دوست داشت. ارزش هر مسلمان به دوست داشتن حضرت
مهدي، علیه?السلام، است و معیار مسلمانی دوست داشتن و شناختن ایشان است و با واقعیت امام مهدي، علیه?السلام، هر که آشنا
شده نمی?تواند او را دوست نداشته باشد و مهر و محبت او چیزي نیست که از قلب کسی براحتی بتواند خارج شود. از او پرسیدیم
اگر حضرت را ببینی به او چه می?گویی؟ فرض کن اینجا کنارت نشسته?اند. گفت: نمی?دانم سؤال خیلی سختی است نمی?توانم
جواب دهم. نمی?دانم چه بگویم؟ من یک مرد احساساتی هستم، من فقط دوست دارم اگر بدانم کجاست کنارش بنشینم همینقدر
کافی است. خود این افتخار است براي من. وقتی به بهشت زهرا می?روم محیط آنجا آنچنان مرا منقلب می?سازد که نمی?توانم
احساساتم را بیان کنم وقتی به قبر امام خمینی، رحمۀاللَّه?علیه، نگاه می?کنم او را هنوز زنده در آنجا می?بینم او هنوز آنجاست،
لذا نمی?توانم صحبت کنم نمی?توانم اصلًا چیزي بگویم تنها می?توانم مدتهاي طولانی در آنجا بایستم و به او نگاه کنم چرا که
صفحه 39 از 63
براي من امام همانند پدرم بود. وي در انتها با حال خاصی گفت: دوست داشتم به جاي هند در ایران رشد می?کردم. من اینجا را
بیشتر از آنجا دوست دارم. خاصه پس از انقلاب ایران. احساس می?کنم حداقل یکبار هم که شده براي ما که در آنجا غریب
افتاده?ایم دعا کنید و به ما بیندیشید که این بزرگترین هدیه?اي است که شما خواهران و برادران ایرانی می?توانید به ما بدهید و
بزرگترین عطیه شماست در مقابل من هم براي شما که در کشور امام زندگی می?کنید دعا می?کنم. علیرضا حسین دامجی از
تانزانیا دامجی در حال حاضر در مدرسه امام مهدي، علیه?السلام، همراه با محمد مجتبی و نورمحمّد تحصیل می?کند و در آینده
می?خواهد به قم برود و طلبه شود. وي نسبت جمعیت شیعیان به کل جمعیت تانزانیا را یک به صد عنوان می?کند. او می?گوید
را می?خوانیم. او » أللّهم بلغ مولاي « در نیمه شعبان نماز حضرت و دعاي فرج و هر جمعه بعد از نماز دعاي فرج و هر صبح
می?گفت: از نظر دینی ایران در جهان اول است. سنیها می?دانند که کسی هست ولی بی?نام و نشان که می?آید اصلاح
می?کند. در عقاید هندوها به کریشنا اعتقاد دارند که کسی است که یک چشم بزرگی دارد و همه ماهیها و آبها را می?خورد و
آن را تنها به معتقدین خود می?دهد و نه غیر آنها و ادعاي خدایی دارد. وي را دجال می?دانند و سنیها هم چنین نظري دارند و
حضرت مهدي، علیه?السلام، می?آید آنها را نجات می?دهد. هندوها در آفریقا زیادند. او دوست دارد حضرت سریعتر ظهور کنند
تا اختلافات میان شیعه و سنی و دیگر فرق و مذاهب برطرف شده و همگی یکی شوند و خود را منتظر و آماده براي ظهور عنوان
می?کند. نورمحمّد از تایلند (که شاه ولید، نام تایلندي وي است) در پاسخ سؤالات ما می?گوید: اکثر مردم تایلند بودائی هستند
در عقاید بودا یک منجی هست به نام پاسیان که در آخرالزمان می?آید که وضعیت جهان را اصلاح می?کند و مردم از ظهورش
خوشحال می?شوند. در مالزي اهل سنت تعدادشان بیشتر است. 200 سال قبل یک طلبه ایرانی به نام احمد قمی براي تبلیغ آمده بود
و ترویج شیعه کرده بود. همه مسلمانان 15 شعبان به گلستان می?روند براي دعا چون می?دانند روز امام مهدي، علیه?السلام،
است. پس از انقلاب امام خمینی وضعیت رویکرد مردم به دین و اسلام و شیعه بهتر شده و برخی کتب شیعی از فارسی به تایلندي
ترجمه شده مثل کتب زیارت. به نظر من امام مهدي، علیه?السلام، فقط براي دین اسلام نیست. می?پرسم: اگر حضرت را ببینی به
و » السلام علیک یا امام مهدي « : او چه می?گویی؟ پاسخ می?دهد: اگر حضرت را ببینم اولین جمله?اي که می?گویم این است
اولین چیزي که می?خواهم مسلماً چیزهاي مادي که اصلًا نیست و هیچ موضوع مادي و دنیایی را از او نخواهم خواست از او
معرفت می?خواهم. پدر و مادرم هر دو بودایی هستند و من بسیار ناراحتم. دوست دارم آنها مسلمان شوند اما نمی?دانم چطور
می?توان ایشان را مسلمان کرد چرا که در عقیده خودشان بسیار محکم هستند و با من به خاطر مسلمان شدنم مشاجره می?کنند و
از من می?خواهند به آئین بودایی برگردم و من خیلی ناراحتم. وي نحوه اسلام آوردن و تشیع خود را چنین بیان می?کند: خداوند
خودش مرا هدایت کرد و توفیق خودش بود به وسیله همسرم البته وي سنی است ولی برادرش شیعه است و مرا با شیعه آشنا کرد که
در ابتدا فرق شیعه و سنی را نمی?دانستم ولی از او پیروي می?کردم ولی الآن این تفاوتها را می?دانم و خیلی خوشحالم که شیعه
شدم. همسرم زن خوبی است ولی چندان تمایلی به شیعه شدن ندارد. خیلی خوشحالم که در ایرانم چون ایران یک کشور اسلامی با
مذهب شیعه است. وي خواسته?هایش از حضرت را اینگونه بیان نمود: اگر می?توانستم با امام مهدي، علیه?السلام، صحبت کنم از
او دو خواسته داشتم اول یک زندگی خوب اسلامی همانند آنچه در ایران دیده می?شود و دوم اینکه پدر و مادرم به صراط
مستقیم اگر ممکن است هدایت شوند. زمیل حسین از پاکستان (طلبه در قم) وي می?گوید: پاکستان به مباحث امام زمان،
علیه?السلام، خیلی احتیاج دارد چرا که کتابهایی که نوشته می?شود به زبان فارسی خیلی کم است و در اردو کمتر. البته اگر به
انگلیسی ترجمه شود همه مسلمانان دنیا می?توانند از آن استفاده کنند. مردم به امام زمان، علیه?السلام، و بحثهاي مربوط به ایشان
خیلی علاقه دارند. چند سال پیش رئیس سپاه صحابه به حضرت توهین کرد و در مقابل او نهضتی با عنوان سپاه محمّد،
صلّی?اللَّه?علیه?وآله، شکل گرفت که خیلی گروه فعالی است. در جواب کتاب نوشتند و سخنرانی کردند. روي بحث غیبت باید
صفحه 40 از 63
خیلی کار شود. سنیها چند دسته?اند که جز سپاه صحابه همه حضرت را قبول دارند تنها سپاه صحابه است که حضرت را قبول
ندارند همانطور که خلافت حضرت علی را قبول ندارند. سید ظهیرالحسنین شیرازي، پاکستان (پنجاب) طلبه در قم در پاکستان بعد
از انقلاب اسلامی بود که شیعه قوت یافت و در پی آن دست به نهضتهایی از جمله نهضت جعفري زدند که رهبر اولیه?اش مفتی
جعفر حسین و پس از او شهید علامه عارف حسین که در خط امام و رهبر بود الآن هم علامه سید صادق نقوي. 30 سال پیش از
سپاه صحابه که پشتیبانی طالبان و خارجی دارد کتابی شامل فحاشی به حضرت نوشته بودند که علامه نقوي جواب دادند و به
دادگاه کشاندند. سنیها در پاکستان طرفدار شیعه هستند در مقابل سپاه صحابه. اینکه مقام معظم رهبري گفته?اند امسال سال
حضرت علی?بن ابیطالب، علیه?السلام، است اگر سال آینده یا سالهاي بعد سال سیده فاطمه یا امام زمان، علیهماالسلام، باشند،
خیلی خوب است چون روي این موضوع خیلی کار می?شود. تبلیغات به زبان فارسی کافی نیست. انگلیسی و عربی هم لازم است.
باید از اینترنت استفاده کرد. شیعیان پاکستان هم به حکم نقوي همانند ایران امسال را سال حضرت علی، علیه?السلام، قرار
داده?اند. موضوع خیلی مهم، نحوه و حکمت غیبت امام است و اینکه ظهور ایشان حکومت نظام عدل است. وي صحبتهایش را
چنین پایان داد که انقلاب اسلامی در ایران صرفاً مال ایرانیها نیست انقلاب عالم تشیع است و شناخته شدن شیعه و روحانیت در
جهان به واسطه انقلاب و امام خمینی بوده است. از خدا می?خواهم که این انقلاب را متصل به ظهور حضرت کند. محمد
عبدالقیوم و محمد عبدالجبار سرکار از بنگلادش در مورد شرایط بنگلادش به ما می?گویند: بین شیعه و سنی از لحاظ عقیده فرقی
نیست. مثل برادر هستیم و به هم دشنام نمی?دهیم و همگی برادر هم فرض می?شویم. اگر لفظ شیعه بیان شود کمی اشکال ایجاد
می?شود لیکن وقتی از اهل بیت یا ائمه اثنی?عشر، علیهم?السلام، نام می?بریم آنها دوست دارند و علاقه?مندند. چون اکثر
وهابیها به شیعه فحش می?دهند و می?گویند شیعیان کافرند و حقایق را نمی?گذارند ظاهر شوند ولی هر کس به حقیقت شیعه
آگاه شده اظهار علاقه کرده و آن را قبول می?کند. خود ما هم هفت سال پیش تشیع را قبول کردیم. در خانه فرهنگ جمهوري
اسلامی ایران کتب مختلفی است که وقتی بررسی کردیم شیعه شدیم. مسأله غدیر در تاریخ سنیها اصلًا نیست. سنیها نمی?دانند امام
چیست و چه وظیفه?اي دارد ولی وقتی شیعه شدم و مطالعه کردم دیدم که چقدر امام مهم است. از علماي سنی پرسیدیم از
حضرت فاطمه و حضرت علی، علیهماالسلام، که همیشه با پیامبر بودند چرا حدیث اینقدر کم است ولی از بقیه بیشتر که آنها از
جواب دادن صریح طفره رفتند. با حالتی آمیخته به سربلندي می?گویند: بدون امام زندگی کردن خیلی مشکل است. وقتی سنی
بودم از حقیقت دور بودم. تصمیم دارم وقتی برگردم خیلی?ها را به این حقیقت واقف کنم و براي آنها روشن می?کنم که حق
چیست. چطور می?شود دنیا بتواند بدون امام و رهبر زندگی کند و هدایت بیابد!؟ ادریس تیجانی از نیجریه، طلبه در قم وي در
پاسخ سؤالات می?گوید: نیجریه یکی از بزرگترین کشورهاي غربی آفریقاست. 125000000 جمعیت دارد که 75 % مسلمان و اکثراً
مالکی هستند. شیعه?ها 1% از مسلمانان نیجریه را تشکیل می?دهند. همه افراد بافرهنگ و باسواد استدلالهاي قوي را می?پذیرند.
مشکل تبعیت از اهل بیت، علیهم?السلام، این است که دشمنان زیادي داریم و آنها نمی?گذارند ما فرهنگمان را به مردم برسانیم و
آنها اهداف ما را اگر در مباحث مهدویت بشنوند حتماً می?پذیرند. خود من قبلًا مالکی بودم با بحث و مطالعه شیعه شدم. اگر این
موانع برداشته شود آنها می?توانند مکتب شیعه را بپذیرند. قبل از انقلاب برخی برادران براي یادگیري علوم اهل بیت،
علیهم?السلام، به ایران آمده بودند. یکی از آنها نامش ادریس علی بود هر وقت به نیجریه برمی?گشت با ما بحث و مناقشه
می?کرد و برخی نقاط ضعف مذهب مالکی را براي ما روشن می?کرد. از حضرت می?خواهم که مرا موفق بدارند یکی از
اصحاب ایشان باشم که در مقابل ایشان شهید می?شوند. موسی باکومبا از سنگال (داکار) طلبه در قم او در جوابمان گفت: حوزه
% را بر دانشگاه در سنگال ترجیح دادم که نامش سپاه زهرا بود. در آنجا مدرسه شیعی هم هست براي تعلیم مذهب اهل بیت. 96
جمعیت سنگال مسلمان هستند؛ اما اکثریت اهل تسنن هستند و شیعیان 1% هم نمی?شوند. جهان دائماً از لحاظ عقلی نیازمند یک
صفحه 41 از 63
نجات?بخش است و این امر بدون لطف الهی نخواهد بود و این لطف الزاماً باید از میان مردم باشد. کما اینکه پیامبران از میان مردم
بودند. همه دوست دارند که او را ببینند. من اگر او را دیدم می?گویم تمام عالم در انتظارش است چرا که ظلم و مشکلات حتی در
میان مسلمین وجود دارد. مسلمانان به همدیگر ظلم می?کنند. چرا که برخی اسلامشان ظاهري است و زبانی. وي آرزوي خود را
چنین بیان می?کند: حاجت و خواسته?ام این است که با او باشم در هر جا که اوست و همراهش مجاهده کنم و در پایان گفت: به
خود و همه مسلمین نصیحت می?کنم که همه ما فرزندان آدمیم و همه با هم پدر و برادر هستیم انما المؤمنون اخوة باید بر این
برادري بیفزائیم و همدیگر را تحقیر نکنیم و با هم یکی شویم و دست در دست هم نهیم در مقابل دشمنان و دست از اختلاف
برداریم. ابوصادق جعفرعلی از مجلس اعلاي عراق او هم با ما چنین گفت: مردم جهان الآن نیازمند دو چیز هستند یکی آزادي و
دیگري عدالت و هر دو در اسلام هست و به اعتقاد ما امام مهدي، علیه?السلام، وقتی ظهور می?کنند تمام دنیا را پر از عدل و
آزادي و مهر و محبت می?کند. علائم ظهور دارد روز به روز نمایان می?شود. یکی از آنها همین مسأله جهانی شدن است چون
امام زمان، علیه?السلام، آخرین حجت خدا روي زمین است وقتی که ظاهر می?شود براي تمام مردم دنیا ظهور می?کند. باید تمام
مردم دنیا به دعوتش آشنا شوند. لذا پیشرفت ارتباطات وسایل ارتباط جمعی همه دارند پیشرفت می?کنند. دنیا دارد کوچک
می?شود به نظر من خودش یکی از علامات ظهور است چون حضرت وقتی ظاهر می?شود تا سخنرانی می?کنند تمام مردم دنیا
می?شنوند و این پیشرفتها علامات ظهور است. الآن همه شیعیان مسؤول?اند که تشیع و مهدویت را منتشر کنند. یک نفر نقل
می?کرد (که از قول دوستانش می?گفت) نمایشگاه یا اجلاسی بود در یکی از کشورهاي آفریقایی رفتم آنجا خواستم به شهر
دیگري بروم که براي رفتن باید با قایق به آن طرف دریاچه می?رفتم دریاچه پر از تمساح بود. وسط دریاچه قایق سوراخ شد و آب
وارد قایق شد. ما رد می?شدیم و می?دیدیم که دهان سوسمارها باز بود و هر که در آب می?افتاد کارش تمام بود. موتور قایق هم
خراب شده بود همه هم آبش را تخلیه می?کردند و هم پارو می?زدند. می?گفت من از ترس مردن آنهم مردن در دهان سوسمار
متوسل شدم به اهل بیت یک لحظه دیدم روي قایق نوشته یا امام علی ادرکنی یا امام حسین ادرکنی! من تعجب کردم در کشور
آفریقایی اسم علی و حسین، علیهماالسلام، چه می?کند؟ پرسیدم که شیعه?اید گفته?اند آري! یکی از علماي ما سنی بود الآن مبلغ
تشیع در منطقه است و در مناطق مختلف دارد تبلیغات وسیعی می?کند و خیلی?ها هم گرایش دارند از جمله خود ما که افتخار هم
می?کنیم. دوستم گفته بود دوست دارم او را ببینم. رفته بود پیش همان عالم. او یکی از عراقیهاي شیعه بود. عراقیها خیلی ایمان و
تعصب نسبت به تشیع دارند. متدینین?شان احساس می?کنند مسؤولیتی بر عهده?شان هست که براي رضاي خدا هر جا می?روند
باید تبلیغ کنند. یک معلم بود که از ظلم رژیم عراق فرار کرده بود با این عالم بحث کرده بود و او هم تصمیم گرفته بود شیعه شود
و گفته بود پس از شیعه شدنم تصمیم گرفتم این شیعه شدن را در آفریقا منتشر کنم. شما ببینید یک نفر باعث هدایت خیلی از مردم
می?تواند بشود. این ایرانیها، روشنفکرها، مدرسین حوزوي و دانشگاهیان خودشان را به ملی?گرایی محدود نکنند. مردم دنیا
تشنه?اند. الآن تمام دنیا به امام مهدي، علیه?السلام، ایمان دارند. خود اروپائیان کم?کم دارند به این مسأله رو می?کنند. باور کنید
دنیاي غرب آرام ننشسته?اند و غافل نیستند. آنها درباره اسلام بحث جدي دارند یعنی پژوهشکده در کشورهایشان دارند. چند سال
پیش از یکی شنیدم که می?گفت البته شما تعجب نکنید در آمریکا پژوهشکده درباره امام مهدي، علیه?السلام، تأسیس شده است.
چون اینها از همین الآن دارند خودشان را حاضر می?کنند. چون اینها فکرشان مادیگرایانه است، عقیده دارند که با مادیات
تسلیحات دنیایی می?توانند جلوي امام مهدي، علیه?السلام، بایستند. می?گویند او هم یک انسان است ولی چون عقیده به خدا
ندارند عقیده به مسائل غیبی ندارند جلوي انقلاب مهدي، علیه?السلام، را می?توانند بگیرند. ولی ما هنوز این مسأله را درك
نکرده?ایم هرچند انقلاب او الهی است و ایشان با نصرت خدا و مستضعفان جهان پیروز می?شوند. ان?شاءاللَّه با ظهور امام مهدي،
علیه?السلام، از عبودیت شیطان و مادیات و بت?پرستی و شرك رهایی پیدا می?کنیم. والسلام
صفحه 42 از 63
شیعه یعنی یک جهان دلدادگی
لیلا قنبري و من از شیعه عاشقتر نمی?شناسم. گویا که سرشت شیعه با محبّت آل اللَّه درآمیخته و جام وجودش از شراب طهور
عشقشان لبریز گشته است. برگ برگ تاریخ گواه این مدّعاست و من خود، اوج دلدادگی را، عشق خالصانه را، شیرین?ترین
دردها را، لطیف?ترین مفاهیم را، آسمانی?ترین نمازها را و زیباترین مرگها را در برگهاي معطّر دفاع مقدّسمان دیده?ام. عطر این
دلدادگی با مشام جان ما آشناست. من و تو هرگز وجودي سبزتر از وجود پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، ندیده?ایم و آرزویی
بزرگتر از نگاه محبّت?آمیز او نداشته?ایم. من و تو هرگز بی?یاد امام?المتّقین علی، علیه?السلام، برنخاسته?ایم. سالهاست که
سینه?مان در اندوه مظلومیّت زهراي اطهر، علیهاالسلام، فشرده گشته و آه جگرسوزمان در مصیبت فرزندش امام مجتبی،
علیه?السلام، غبار اندوه در فضا پراکنده است و سالهاست که سرخی شفق و شبنم صبحگاه، در سکوتی غریب، هر روز دردنامه
کربلا را برایمان تکرار می?کند و سالهاست... خدایا؛ به جان پیامبر، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، که عزیزترین جان است و نام علی،
علیه?السلام، که بلندترین نام است و به نور وجود زهرا، علیهاالسلام، و آخرین شعاع این نور عظیم، مهدي فاطمه، علیه?السلام، به
اشکهاي عاشقترین بندگانت در لیلۀالقدر که عطر و بوي کوثر را به مشام می?رسانند و به لحظه پرواز شهیدان که سرّ آن را جز
خالصان درگاهت ندانند وجودمان را چنان از این عشق برافروز که جز تو را نبینیم و جز تو را نخواهیم. آمین 1 - پیامبر اکرم،
صلّی?اللَّه?علیه?وآله، می?فرمایند: هیچ بنده?اي ایمان نداشته باشد مگر آنکه مرا از خودش دوست?تر بدارد و خاندان مرا از
2 - امام باقر، علیه?السلام، به جابر خاندان خودش و خانواده مرا از خانواده خودش و جان مرا از جان خودش دوست?تر بدارد. 1
جعفی فرمودند: اي جابر، سلام مرا به شیعیان برسان و به آنها بگو که میان ما و خداي عزّوجلّ هیچ خویشاوندي نیست و کسی
مقرّب خدا نشود جز با فرمانبرداري از او. اي جابر! هر کس خدا را فرمان برد و ما را دوست بدارد همو دوست ماست و هر کس
3 - امام علی، علیه?السلام، می?فرمایند: هر کس ما را به دل دوست دارد و با خدا را نافرمانی کند محبّت ما سودش نرساند. 2
4 - امام باقر، علیه?السلام، زبانش با ما باشد و با شمشیرش با دشمن ما بجنگد؛ او در بهشت با ما در درجه و مقام ما خواهد بود. 3
.2 . می?فرمایند: دوستی با ما اهل بیت ایمان و دشمنی با ما کفر است. 4 پی?نوشتها: 1. میزان?الحکمه، ج 2، ص 973 ، ش 3199
.4 . 3. کلمات نورانی ( 500 سخن از کلمات ائمه معصومین) گردآورنده: سیدحسین هاشمی?نژاد، ش 192 . همان، ص 975 ، ش 3211
. همان، ش 321
شعر
در خلوت دل چه زیباست روي تو در خواب دیدن فروغ نگاه تو در آب دیدن چه زیباست رخسار خورشیدي تو پس از پرده?داري
مهتاب دیدن چه زیباست در چشمه نور چشمت شکوفایی روشن ناب دیدن چه زیباست دور از شکوه حضورت نگاه تو در چشم
احباب دیدن چه زیباست تصویر روحانی تو به یکباره در پیکر قاب دیدن چه زیباست در خلوت دل نشستن جمال تو دور از تب و
تاب دیدن چه زیباست در چشم دریایی تو نگاه خروشان گرداب دیدن چه زیباست در اقتداي نمازم ترا در تجلّاي محراب دیدن
چه زیباست گر پا گذاري به چشمم نشستن کناري و سیلاب دیدن عباس براتی?پور مهدي موعود ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم این الفت ما به دوست امروزي نیست یک عمر دم از مهدي موعود زدیم محمدعلی مجاهدي
(پروانه) واژه غم، تفسیر نگاه دو چشمم، مرمرین از بارش غم بود، باور کن و پشتم از غم هجران تو خم بود، باور کن میان بیت بیت
شعر من بغضی نهان می?شد وجودم غرق در، دریاي ماتم بود، باور کن کجایی، اي حضور مبهم زیباي فرداها که تفسیر نگاهم
واژه غم بود، باور کن میان موجهاي التماس و غربت و هجران دو دستم عاشق دامان خاتم بود، باور کن بیا دیگر که سهراب وجودم
صفحه 43 از 63
زخمی زخمیست که بی تو نوشدارو جرعه?اي سم بود، باور کن هزاران جمعه بی تو تا خدا رفتم ولی افسوس که در راهم صفاي
همسفر کم بود، باور کن محبوبه عباسی خورشید کعبه کی رفته?اي ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده?اي نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده?اي که شوم طالب حضور پنهان نگشته?اي که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدي که من با صد هزار دیده
تماشا کنم تو را مستانه کاش در حرم و دیر بگذري تا قبله?گاه مؤمن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم خورشید
کعبه، ماه کلیسا کنم تو را فروغی بسطامی گل سرخ آید آنگه که به سرفصل حجاب گل سرخ افتد از چهره گلنار حجاب گل سرخ
می?شود خلد برین عالم امکان چو رسد به مشام دل و جان نکهت ناب گل سرخ شکند خار ستم، پاره شود دفتر غم چو گشاید
ورق شعف کتاب گل سرخ عاشقان شیفته جان، کرده دمادم ز نشاط آشنا لب به لب جام شراب گل سرخ بسته بر زاغ و زغن پنجره
باغ امید می?خلد بر دلشان خار عتاب گل سرخ رسم بیداد ز طومار جهان محو شود عدل و داد است همه حرف حساب گل سرخ
غم هجران بازآ، دلم ز گردش دوران شکسته است چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است آئینه خیال » مشعل « یونس محمدي
نهادم به پیش روي دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است عمري در آتشیم و ترا ناله می?کنیم فریادمان به کوي و خیابان شکسته
است دیگر نواي ما ننوازد نی فراق این ناله در گلوي نیستان شکسته است ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم زنگار بی?تحرك دوران
شکسته است پرچم فراز مهر خراسان برآمده بی تو قرار مهر خراسان شکسته است ما را خیال روي تو بی?تاب می?کند عقد بلور
اشک، به دامان شکسته است درمان حسرت دل ما دیدن تو بود بازآ که بی تو شیشه درمان شکسته است در رهگذار عشق گدایان
جاده فراق ... و در سراچه تدبیر به افقهاي دور » پریشان « شکسته است محمدحسن حجتی » پریشان « حضرتیم در این مسیر کلک
می?نگرم چون چشم عاشقان که در هجران یار به خون نشسته است در سر کوچه طلب ایستاده?ام و جاده فراق را نظاره می?کنم و
امید مرا همیشه منتظر نگاه خواهد داشت... علیرضا سلطان محمدي - آران بیدگل گداي نگاه در باور هر حنجره?اي مانده صدایت
کو بسته?ترین بغض که نشکسته برایت در کوچه شبها که قدمهاي تو جاریست دل در پی یک لحظه نگاه است، گدایت اي چشم
غزل، عشق غزل، ماه غزل تو اي شعرترین، شعرترین، شعر فدایت سعید شفیعی کوشکانی - زنجان یلداي غبیت در این شب یلداي
غیبت سکوتی سخت بر شب سایه افکنده است شهر، در پشت سکوتی سهمگین خفته است چشمها در خواب غفلت غوطه?ورند و
تنها شمع بیدار است و می?سوزد تا آن لحظه موعود فرا رسد... سیدهادي سیدوکیلی - بابل ظهور خورشید دلم از اینهمه بیعت با
تاریکی خسته شده، و ظهور خورشید را می?طلبد بیا تا با هزار بغل نرگس قلبمان را با نور آمدنت زینت بخشیم عذرا لطفی - مشهد
مقدس زهی جمال رخش کرده پرتو افشانی به ماه چارده و آفتاب رخشانی زهی ولی خدا قطب عالم امکان جهان جود و کرم
پیشواي یزدانی ظهور قدرت دادار حجۀ بن حسن که ظاهر است از او کبریاي سبحانی نجات امت مظلوم و خلق مستضعف امید مردم
محروم و فیض رحمانی سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال جمال غیب ابد شاه ملک امکانی اگر چه پر شده عالم ز فتنه و ز
فساد مسلطاند به دنیا جنود شیطانی به نام صلح و دمکراسی و وطن?خواهی زنند ضربه به شخصیت مسلمانی گرفته است بشر راه
انحراف و خطا به هر مکان نگرم تیره است و ظلمانی بگیرد از همه اقطار محنت ایام شب فراق شود هر چه بیش طولانی بمان بجا و
مشو ناامید چون آید امام و منجی کل، مقتداي پایانی سلیل احمد مرسل همان کسی که خدا عطا نموده به او منصب جهانبانی جهان
نجات دهد از فساد و استکبار دوباره زنده کند راه و رسم انسانی درآورد همگان زیر پرچم اسلام نظام می?نَبوَد جز نظام قرآنی
ظهور می?کند و می?کند اساس ستم کند زمین و زمان را ز عدل نورانی امیر معدلت آیین و معدلت گستر دهد نجات همه خلق از
پریشانی خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ایام خوش آن حکومت و آن عدل و عصر روحانی 7 جمادي?الثانیه 1421 آیت?اللَّه
لطف?اللَّه صافی گلپایگانی بازآ، دلم ز گردش دوران شکسته است چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است آئینه خیال نهادم به
پیش روي دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است عمري در آتشیم و ترا ناله می?کنیم فریادمان به کوي و خیابان شکسته است
دیگر نواي ما ننوازد نی فراق این ناله در گلوي نیستان شکسته است ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم زنگار بی?تحرك دوران شکسته
صفحه 44 از 63
است پرچم فراز مهر خراسان برآمده بی تو قرار مهر خراسان شکسته است ما را خیال روي تو بی?تاب می?کند عقد بلور اشک، به
دامان شکسته است درمان حسرت دل ما دیدن تو بود بازآ که بی تو شیشه درمان شکسته است در رهگذار عشق گدایان حضرتیم
نظرآباد گل سرخ آید آنگه که به سرفصل حجاب گل - » پریشان « شکسته است محمدحسن حجتی » پریشان « در این مسیر کلک
سرخ افتد از چهره گلنار حجاب گل سرخ می?شود خلد برین عالم امکان چو رسد به مشام دل و جان نکهت ناب گل سرخ شکند
خار ستم، پاره شود دفتر غم چو گشاید ورق شعف کتاب گل سرخ عاشقان شیفته جان، کرده دمادم ز نشاط آشنا لب به لب جام
شراب گل سرخ بسته بر زاغ و زغن پنجره باغ امید می?خلد بر دلشان خار عتاب گل سرخ رسم بیداد ز طومار جهان محو شود عدل
مرند کی رفته?اي ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده?اي نهفته که - » مشعل « و داد است همه حرف حساب گل سرخ یونس محمدي
پیدا کنم تو را غیبت نکرده?اي که شوم طالب حضور پنهان نگشته?اي که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدي که من با
صد هزار دیده تماشا کنم تو را مستانه کاش در حرم و دیر بگذري تا قبله?گاه مؤمن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت
برافکنم خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را فروغی بسطامی ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم از بندگی حضرت معبود زدیم این الفت
ما به دوست امروزي نیست یک عمر دم از مهدي موعود زدیم محمدعلی مجاهدي (پروانه) در خلوت دل چه زیباست روي تو در
خواب دیدن فروغ نگاه تو در آب دیدن چه زیباست رخسار خورشیدي تو پس از پرده?داري مهتاب دیدن چه زیباست در چشمه
نور چشمت شکوفایی روشن ناب دیدن چه زیباست دور از شکوه حضورت نگاه تو در چشم احباب دیدن چه زیباست تصویر
روحانی تو به یکباره در پیکر قاب دیدن چه زیباست در خلوت دل نشستن جمال تو دور از تب و تاب دیدن چه زیباست در چشم
دریایی تو نگاه خروشان گرداب دیدن چه زیباست در اقتداي نمازم ترا در تجلّاي محراب دیدن چه زیباست گر پا گذاري به
چشمم نشستن کناري و سیلاب دیدن عباس براتی?پور واژه غم، تفسیر نگاه دو چشمم، مرمرین از بارش غم بود، باور کن و پشتم
از غم هجران تو خم بود، باور کن میان بیت بیت شعر من بغضی نهان می?شد وجودم غرق در، دریاي ماتم بود، باور کن کجایی،
اي حضور مبهم زیباي فرداها که تفسیر نگاهم واژه غم بود، باور کن میان موجهاي التماس و غربت و هجران دو دستم عاشق دامان
خاتم بود، باور کن بیا دیگر که سهراب وجودم زخمی زخمیست که بی تو نوشدارو جرعه?اي سم بود، باور کن هزاران جمعه بی
تو تا خدا رفتم ولی افسوس که در راهم صفاي همسفر کم بود، باور کن محبوبه عباسی
در آستان جانان